چاپ کردن این صفحه

یک جرعه کتاب

«کمتر آن‌ها را بکشید، چون آن‌ها فریب خورده اند»

سه شنبه, 01 آبان 1397 13:49 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

جبهه مقابل ده دقیقه زودتر از ما اذان می‌گویند. صدای اذان جبهه النصره را می‌شنوم. آن‌ها با بلندگو اذان می‌گویند. از این طرف هم، بچه‌های ما یک صدا در تمام خطوط صدای اذان‌شان بلند است. چه دنیای عجیبی شده است! هر دو طرف اذان می‌گویند و مسلمان هستند، اما...!

 

به گزارش خط هشت ، نگهبانی من از ساعت سه تا چهار بود. سید‌جواد اسدی بعد از من نگهبان بود. او از من خواست نیم ساعت زودتر بیدارش کنم.

دشمن از دیشب دارد تیراندازی می‌کند. در این مدت، چندین مرتبه گلوله‌هایی از طرف دشمن شلیک شد و به ساختمان ما برخورد کرد. هرچند بچه‌های ما جواب‌شان را می‌دهند، اما دشمن هم کم نمی‌آورد.

ساعت سه‌و‌نیم، سیدجواد رابیدار کردم. می‌دانستم می‌خواهد نماز شب بخواند. خداحفظش کند! جوان دوست داشتنی و پاکی است. از او خواستم مرا هم دعا کند. تا ساعت چهار و ده دقیقه صبح که صدای اذان بلند می‌شود، پست دادم. جبهه مقابل ده دقیقه زودتر از ما اذان می‌گویند. صدای اذان جبهه النصره را می‌شنوم. آن‌ها با بلندگو اذان می‌گویند. از این طرف هم، بچه‌های ما یک صدا در تمام خطوط صدای اذان‌شان بلند است. چه دنیای عجیبی شده است! هر دو طرف اذان می‌گویند و مسلمان هستند، اما...! این جاست که متوجه کلام حضرت آقا می‌شوم که می‌گوید: «کمتر آن‌ها را بکشید، چون آن‌ها فریب خورده اند.»

وقتی از صحنه‌های نبرد و کشته‌های آن‌ها فیلمی به دست ما می‌رسد، یا وقتی هلی‌شات آن‌ها را سرنگون می‌کنیم و فیلم‌های شان را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که دارند نماز می‌خوانند و بعد از نماز و دعا به ما حمله می‌کنند! ان‌شاءالله خداوند آن‌ها را هدایت کند!

ساعت پنج‌ونیم بود که تانک ما شروع به شلیک سمت سنگرهای بشکه‌ای که دشمن ساخته بود، کرد. هم‌چنین یک لودر را هم که از دیشب در حال سنگرساختن برای دشمن بود، منهدم کرد.  

بریده‌ای از کتاب «ام الرصاص تا خان طومان»؛ (صفحات ۳۹2 تا 393)

نویسنده: مسیب معصومیان

نشر شهید کاظمی

 

 

 

 

 

منبع: حریم حرم 

خواندن 1273 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)