چاپ کردن این صفحه

کتاب «بر مدار حرم»؛ روایتی بی‌تکلف از شهید «مرتضی کریمی»

چهارشنبه, 10 مرداد 1397 15:38 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

آقا مرتضی دوست داشتنی بوده؛ اهل گریه و مداحی، اهل خانواده، اهل شوخی و مزاح و سرکار گذاشتن و در نهایت اهل ایثار و رزم و جان فداکردن و شهادت. شوخی‌ها و تکه کلام‌های خاص او، لطف خواندن کتاب را دو چندان کرده است.

 

به گزارش خط هشت ، حسن مجیدیان: یک چند ساعتی از عمر بی برکت و بی‌حاصلم را گذاشتم پای کتاب شهید بزرگوار آقا «مرتضی کریمی شالی» تا در این ساعات، عظمت و علو او را ببینم و در کمالات دوست داشتنی و خوشایند او سیر کنم و البته بر بی‌عرضگی و بی‌هنری و درجازدگی خودم، افسوس و حسرت بخورم.

کتاب او، ظاهر و باطنش ساده و بی‌تکلف است. کأنه روایت‌ها و گفته‌های خانواده و دوستان و همرزمان شهید را همانگونه که از نوار مصاحبه پیاده شده است را به چاپ رسانده‌اند؛ با کمترین دستکاری و ویرایش. همین مسأله، خواندن کتاب را ساده و دلپذیر کرده است. گردآورندگان کتاب دنبال کار آنچنانی و به اصطلاح فاخر و ادبی نبوده اند. متن کتاب ساده ساده است. البته ای کاش کمی پخته‌تر و اصولی‌تر، خاطرات را پردازش می‌کردند. ارایه مطالب خوبی مثل این کار، اگر در قالبی هنرمندانه صورت پذیرد، ماندگارتر و دلپذیرتر می‌شود. برای شهدا باید بهترین کارها را انجام داد. چون آن‌ها بهترین بوده‌اند. کار سطحی در شأن شهدا نیست. البته این کتاب سطحی نیست بلکه روان و خواندنی است. اما می‌شد که بهتر باشد!

زندگی و سلوک قبل از شهادت آقا مرتضی، برای بچه‌های عزیز بسیجی که در پایگاه‌ها و گردان‌های مقاومت، مشغول خدمت و فعالیت هستند، حقیقتا یک الگوی قابل انطباق و تبعیت است. شهید کریمی سالها در منطقه ۱۸ تهران و در یگان‌های مختلف بسیج خدمت خالصانه کرده است. او روحیه انقلابی مثال زدنی داشته است. در همه صحنه‌ها پای کار نظام و انقلاب بوده است. در عاشورای سال۸۸، در اوج درگیریهای ایام فتنه تا مرز شهادت می‌رود و جانباز می‌شود.

او آدم محافظه کار و محتاطی نبود. کاری را که می‌گرفت تا آخرش می رفت و انجام می‌داد. مرتضی شمّ مدیریتی خوبی داشت. نیروها را خوب سرپرستی و عهده داری می‌کرد. فرماندهی اش بر قلب‌ها بود. باعرضه و با جنم و کاری بود. کار را که به او می سپردند، لنگ نمی‌گذاشت. نمی‌گفت من گیر نیرو هستم یا گیر پول و ابزار هستم. می‌رفت و کار را با تمام توان انجام می داد. غافل از حال این و آن نبود. فیش حقوقی‌اش یک وقتی شده بود منفی صدهزارتومان! یعنی سر برج، صدهزارتومان هم به محل کارش بدهکار شده بود! چرا؟؟ از بس که برای رفقا و دوستان نیازمندش ضامن شده بود.

این مرد خدا که پاسداری لایق و تکاوری زبده و رزمنده ای ورزیده و باابهت هم بوده، با همه هیمنه‌اش، اراذل و اوباش و حال خراب‌های محله را خیلی نرم و بزرگوارانه و مهربانانه جذب می‌کرده و به راه می آورده...عجیب است که تعدادی از این تیپ افراد بر اثر رفاقت با آقا مرتضی، در عراق و سوریه حضور پیدا کرده‌اند و حسابی راهشان را عوض کرده اند. مثل شهید «مجید قربان‌خانی» که به همراه شهید کریمی به شهادت رسید.

آقا مرتضی دوست داشتنی بوده؛ اهل گریه و مداحی، اهل خانواده، اهل شوخی و مزاح و سرکار گذاشتن و در نهایت اهل ایثار و رزم و جان فداکردن و شهادت. شوخی‌ها و تکه کلام‌های خاص او، لطف خواندن کتاب را دو چندان کرده است.

شهید «مرتضی کریمی شالی» که از خانواده‌ای اصیل و انقلابی از منطقه شال قزوین بوده است، در دی ماه سال۹۴ در منطقه خانطومان حلب، همانگونه که خودش تمنا داشت مثل ارباش آقا اباعبدالله(ع) اربا اربا شد و از پیکر مطهرش بر اثر اصابت موشک چیزی باقی نماند و به وطن بازنگشت. برای او در قطعه ۵۰ بهشت زهرا(س) یادمانی ساخته اند. کتاب او را هم می‌توانید از دفتر نشر معارف تهیه کنید.

 

 

منبع: حریم حرم

خواندن 1369 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)