چاپ کردن این صفحه

هویزه بدون جنگ تن به تن آزاد شد

چهارشنبه, 18 ارديبهشت 1398 15:36 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

عراقی ها پس از شکست های پی در پی مجبور به فرار شدند و هویزه بدون نبرد تن به تن آزاد شد.

 

به گزارش خط هشت : عملیات بیت المقدس دستاورهای بسیاری برای رزمندگان ایرانی در پی داشت. پیشروی نیروها برای بازپس گیری هویزه و خرمشهر و شکست پی در پی بعثی ها، باعث عقب نشینی شان شده بود و هویزه بدون جنگ مستقیم، آزاد شد اما این شهر شباهتی به قبل نداشت و خبری از آبادانی در آن نبود.

در ادامه گفت و گو با عبدالله ساکی جانباز 5 درصد و از اهالی شهر را می خوانید: 

سال 59 به عنوان نیروی بسیجی به جبهه رفتم. بعد از 18 ماه، به استخدام سپاه پاسداران هویزه درآمدم و مسئولیت اطلاعات عملیات سپاه هویزه را بر عهده گرفتم.

هویزه یکی از مناطق استراتژیک منطقه بود. این شهر جنوبی ترین شهر دشت آزادگان در استان خوزستان است که خرمشهر را به بستان وصل می کرد و راه ارتباطی دشمن را سهل کرده بود.

برای آزادسازی این منطقه مهم عملیات های بسیاری صورت گرفت اما هویزه بیش از یک سال در محاصره عراقی ها بود. اکثریت مردم تا چند روز قبل از اشغال کامل شهر را تخلیه کرده و به شهرهای دور و نزدیک رفته بودند، اما هنوز عده ای در شهر باقی بودند که یا به اسارت برده شدند و یا به شهادت رسیدند.
سرانجام عملیات بیت المقدس در ۳۰ دقیقه بامداد روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱  برای آزادسازی خرمشهر و شهرهای اطراف آغاز شد.

شب عملیات رزمندگانی که اهالی هویزه نبودند، به من گفتند باید نذر کنی. من هم گفتم  نذر می کنم گاوی قربانی کنم اما آنها می گفتند که اگر شهرتان آزاد شد، باید هرچه زودتر ازدواج کنی. من هم پذیرفتم و نذر کردم.

عملیات از جاده خرمشهر- اهواز آغاز و این جاده باز پس گرفته شد. ماندن عراقی ها در هویزه به منزله محاصره شدنشان بود. بنابراین اکثر نیروهای عراقی عقب نشینی کردند. عده کمی از نیروهای بعثی که از عقب نشینی اطلاعی نداشتند، در اطراف هویزه مانده بودند که به اسارت در آمدند؛ در نتیجه هویزه بدون جنگ تن به تن آزاد شد.

اولین گروهی که به هویزه رسیدند ما بودیم. وقتی به شهر رسیدیم به چشم خودم دیدم که شهرم با خاک یکسان شده است و به جز ساختمان مسجد قدیمی و بانک ملی هویزه، بنای سالم دیگری وجود نداشت.

شروع به پاکسازی کردیم و بعد جشنی برای آزاد شدن شهرمان گرفتیم و بچه ها با خنده از من می پرسیدند پس کی نذرت را ادا می کنی.

شهر پس از آزادسازی، قابل سکونت نبود و خانه ای سالم نمانده بود. چند روز بعد و پس از آزادسازی خرمشهر، اهالی هویزه به شهر آمدند اما فقط خرابی ها را دیدند و رفتند. بازسازی هویزه سال ها طول کشید.

حضور من در جبهه با آزاد شدن شهرم تمام نشد و چند ماه در عملیات خیبر در بمباران های هواپیماهای دشمن زخمی شدم و به جانبازی نائل آمدم.

مبینا آقاخانی

 

 

منبع: حیات

خواندن 1134 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)