چاپ کردن این صفحه

تجلی رشادت‌های شهید «داداللهی» در عملیات «عاشورا»

سه شنبه, 04 تیر 1398 12:18 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

رزمنده دفاع مقدس گفت: حضور شهید «علی داداللهی» مسئوول آتشبارهای خمپاره در روز سوم عملیات «عاشورا» که آتش سنگینی روی منطقه «میمک» بود، باعث تقویت روحیه رزمندگان شد.

 

به گزارش خط هشت ، «مجید پژهان» از رزمندگان گردان ادوات تیپ 21 امام رضا (ع)، با گرامیداشت یاد و خاطره شهید «علی داداللهی» فرمانده گردان ادوات این تیپ از رشادت‌های این شهید والامقام در عملیات «عاشورا» اظهار داشت: روز اول و دوم عملیات «عاشورا» سر و صدای زیادی نبود، اما روز سوم ارتش بعث عراق پاتک شدیدی را روی منطقه انجام داد. گستردگی حجم آتش دشمن در «میمک» به دلیل محدود بودن منطقه عملیاتی بود و این حجم آتش همه مناطق را در بر می‌گرفت.

وی افزود: در امان بودن نیروها در این منطقه از تیر و ترکش به دو دلیل بود. دلیل اول، حضور آنها در سنگر و جان پناه و دلیل دوم خاص خدا و مشیت الهی بود. مصداق بارز مشیت الهی را من به چشم خود دیدم. در روز سوم عملیات «عاشورا» که آتش سنگینی روی منطقه «میمک» بود شهید «علی داداللهی» که مسئولیت تمام آتشبارهای خمپاره را عهده‌دار بود در منطقه حضور پیدا کرد. او جوانی رشید و بلند بالا با عزم و اراده­ای آهنین و قلبی مؤمن و سرشار از عشق الهی با یک دنیا استعداد و تجربه از عملیات‌های گذشته، بود.

این پیشکسوت دفاع مقدس خاطرنشان کرد: حضور او در آن شرایط سخت در تقویت روحیه رزمندگان مؤثر بود. چند دقیقه‌ای در جمع ما بود و بعد به طرف آتشباری که با ما فاصله داشت حرکت کرد. به خاطر عشق و علاقه‌ای که به او داشتیم اصلاً نمی خواستیم در زیر آن آتش بی امان لحظه‌ای از ما جدا شود.

پژهان ادامه داد: شهید «داداللهی» در لباس سبز پاسداری با آن قد بلندش همچون سرو بود. او آسوده و مطمئن زیر آتش شدید دشمن طی طریق می‌کرد. تا لحظه‌ای که او به آتشبار رسید شاید بیش از ۵۰ گلوله در اطراف او به زمین فرود آمد اما «علی» ایستاده و ثابت قدم بود. وقتی گلوله‌های دشمن در کنار او فرود می‌آمد حتی زحمت خم شدن و دراز کشیدن را به خود نمی‌داد. او به راستی فرزند جنگ و در کوران جنگ آبدیده شده بود.

این رزمنده دفاع مقدس بیان داشت: شهید «داداللهی» خیلی شجاع بی‌باک و یک نفس مطمئن بود. او در عملیات «عاشورا» بر اثر اصابت ترکش مجروح شد. او برای بیرون آوردن ترکش اقدامی نکرد و فقط به نظافت محل زخم بسنده کرد. او معتقد بود که باید این ترکش همراه من باشد تا سوزش آن من را به خود بیاورد. بعد از مدتی که برای مرخصی به مشهد آمده بود این ترکش را از بدن خود خارج کرد.

پژهان گفت: علی خوش اخلاق، خوش تیپ و خوش سیما و مهربان بود. همه نیرو‌ها به صورت افراطی او را دوست داشتند.  کمی لکنت زبان داشت اما  لکنت زبان او کسی را آزار نمی­‌داد، بلکه آنقدر شیرین بود که فکر می‌کردی عمدی است.  

وی ابراز داشت: من جنگ را با علی شروع کردم و با او به پایان رساندم. اولین بار که به جبهه اعزام شدم همزمان با پدافند عملیات «رمضان» در «خرمشهر» و خط «شلمچه» و «پاسگاه زید» بود که شهید «داداللهی» به عنوان بسیجی به جبهه آمده بود. آخرین دیدارمان نیز در زمان آتش بس در خط «پاسگاه زید» انجام شد. در آن زمان علی به دلیل لیاقتی که داشت جذب شده سپاه شده بود و در کسوت فرماندهی گردان ادوات انجام وظیفه می­‌کرد. در این دیدار خیلی خودمانی و خصوصی پشت خاکریز خط مقدم «پاسگاه زید» با هم صحبت کردیم.

این رزمنده دفاع مقدس تأکید کرد: شهید «داداللهی» در این دیدار، از صمیم قلب متأثر بود. چند روز می­‌شد که آتش بس برقرار شده بود و هیچ تحرک خاصی در خط نبود و حتی نیروهای سازمان ملل با ماشین‌های خود بین دو خط ایران و عراق تردد می‌کردند. دیگر هیچ امیدی به روشن شدن مجدد تنور جنگ نبود و تنها یک شب با ساعت رسمی و مقرر به آتش‌بس قانونی مانده بود.

پژهان بیان داشت: علی در صحبت­‌هایی که با من داشت این مطلب را عنوان کرد که «ما فرصت را از دست دادیم. همه بچه ها رفتند. خدا کند که اتفاقی بیفتد و دوباره جنگ آغاز شود.» اصلا دلش نمی­‌خواست جنگ خاتمه پیدا کند. او هم مثل من خود را شرمنده و دست خالی احساس می‌کرد. منتهی­ به خاطر صداقتی که داشت آن را به زبان ‌آورد.

پیشکسوت گردان «ادوات» در پایان گفت: این جهان با همه وسعتش برای شهید «داداللهی» تنگ بود. او از حضور در نیستی‌های این سرای فانی راضی نبود و  چند ماه بعد از جنگ، به لقاالله پیوست و ضمن توفیق دیدار دوستان شهیدش نصیبش در جوار رحمت حق سکنی گزید.

 

 

منبع:  دفاع‌پرس

خواندن 1229 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)