پیام همسر شهید برای رئیس جمهور آمریکا/ غربت غریب شهدای سرزمین مجاهدت‌های خاموش

پنج شنبه, 19 مهر 1397 10:24 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

مسیر پر پیچ و خم سنندج ـ مریوان را به دنبال سوژه‌ای از نوع ایثار و گذشت در پیش می‌گیریم مسیری که ما را به تاریخ پرافتخار هشت سال دفاع مقدس پیوند می‌دهد.

 

به گزارش خط هشت از سنندج، گردشگری جنگ را می‌توان آیینه‌ای شفاف برای انعکاس تاریخ پرافتخار جنگ و دفاع مقدس دانست این نوع گردشگری امروزه علاوه بر گردشگران داخلی توجه بسیاری از گردشگران خارجی را نیز جلب کرده است به گونه‌ای که هر سال شمار زیادی از علاقمندان و مشتقان را به سمت مناطق جنگی در اکثر نقاط کشور از جمله سرزمین‌های نور در کردستان می‌کشاند.

مسیر پر پیچ و خم سنندج ـ مریوان را به دنبال سوژه‌ای از نوع ایثار و گذشت در پیش می‌گیریم مسیری که ما را به تاریخ پرافتخار هشت سال دفاع مقدس پیوند می‌دهد.

مریوان از شمال و غرب با استان سلیمانیه عراق و از جنوب با شهر سروآباد همسایه است، بیمارستان صحرایی ابوعمار در ورودی جنوبی این شهر، یادآور روزهای سخت هشت سال جنگ تحمیلی است و ارتفاعات مرزی قوچ سلطان در غرب دریاچه زریوار حماسه‌های زیادی را در آن دوران سخت به خود دیده است.

اینجا هنوز بوی ایثار می‌دهد و رنگ اخلاص در گوشه گوشه این سرزمین عشق و ایثار چشم‌ها را نوازش می‌کند، اینجا یادمان شهدای گمنام دریاچه زریوار است، خادمین شهدا از شهرهای مختلف در این نقطه گرد هم آمده‌اند تا میزبانی کنند مهمانان «شهدای گمنام» دریاچه زریوار را!

یکی اسپند دود می‌کند و آن دیگر پای برهنه خاک از کفش زائران با دستمال می‌زداید‌، هر کدامشان از فرزندان ایران هستند ولی اینکه از کدام استان برای میزبانی از مهمانان شهدا آمده باشند به قول خودشان توفیقی بوده که برای اولین یا چندمین بار به آنها عطا شده است.عکس ۱۱ شهیدی که به تازگی به دست گروهک‌های ضدانقلاب در پایگاه روستای دری به شهادت رسیده‌ند همچون یازده ستاره بر تارک آسمان زریوار می‌درخشد خون تازه ریخته این شهدا باز بودن درهای شهادت را در کردستان فریاد می‌زند که مردمان استان مجاهدت‌های خاموش هنوز در راه دفاع از مرز و انقلاب خون می‌دهند و از رویارویی با دشمنان از هیچ ایثارگری غافل نمی‌شوند.

مزار مطهر4 شهید گمنام دفاع مقدس در قسمت شرقی دریاچه زریوار مریوان و در نزدیکی سنگرهای رزمندگان اسلام، شهید گمنام 13 ساله در عملیات والفجر 6، محل شهادت چیلات. شهید گمنام 19 ساله در عملیات کربلای 5، محل شهادت شلمچه. شهید گمنام 22 ساله در عملیات بازی دراز، محل شهادت سرپل ذهاب. شهید گمنام 24 ساله در منطقه میمک که در اردیبهشت 88، قبل از تشریف‌فرمایی رهبر معظم انقلاب اسلام مریوان را با قدومشان متبرک کردند، امروز میعادگاه عاشقانه خانواده شهدا از دیار اصفهان است.

پا که به محوطه می‌گذاری آرامشی عجیب تمام وجودت را به خود می‌گیرد هنوز خورشید کاملا از سینه آسمان بیرون نزده است، اما چند کاروان از زائران راهیان نور از استان اصفهان در یادمان شهدا در کنار مزار چهار شهید گمنام برای تمام مظلومیت این شهدا که همچون مادرشان زهرا گمنامی را بر هر نام و نشانی ترجیح داده‌اند، اشک می‌ریزند.

مادری عاشقانه بر مزار شهید 13 ساله اما گمنام یادمان زریوار مریوان اشک می‌ریزد، خودش هم سال‌هاست در انتظار بازگشت فرزندی است که هنوز نام و نشانش را نیافته‌اند.

شاید هم یکی از همین شهدای گمنامی باشد که در همین نقطه به خاک سپرده شده است خلوت عاشقانه‌اش آنقدر زیباست که قدم را یارای رفتن و کلام را توان شکستن این خلوت تنهایی مادرانه نیست.

مناطق جنگی کردستان از جنوب غمناک‌تر است

ام‌لیلی اکبری از دیگر زائران یادمان شهدای گمنام است که  بر مزار چهار شهید گمنام زریوار اشک می‌ریزد و از آنها طلب دعای خیر و حاجت‌روایی می‌کند.

می‌گوید سومین بار است که به مناطق عملیاتی کردستان می‌آید و هر بار شیداتر از دفعه پیش برای این آمدن و دیدن و مانوس شدن با شهدا لحظه شماری می‌کند.

همسر شهید علی‌اکبر یوسفی برایمان از نحوه شهادت همسرش هم برایمان می‌گوید: شوهرم در عملیات خیبر در منطقه طلائیه به شهادت رسید، دو یادگار برایم گذاشت و دنیایی پر از خاطراتی که در نبودش شب و روزهایم را پر می‌کند.

دو یادگاری که یکی از آنها 3 ماه بعد از شهادت پدرش تازه چشم به جهان باز کرد و آن دیگری هم 2.5 ساله و منی که هنوز طعم شیرین زندگی متاهلی در کنار همسر را آنگونه که باید در کنارش نچشیده بودم.

ام‌لیلی می‌گوید:‌ شهدا به آرزو و هدفی که داشتند رسیدند، شهدای گمنام مثل قبر حضرت زهرا گمنامی را انتخاب کرده‌اند و این نشان از بزرگی و عظمت انسان‌های بزرگ است که در کمتر جایی می‌تواند در جهان نمونه‌ آنها را پیدا کرد.

جنگ تحمیلی صحنه پیکاری بود که ملت ایران همه و همه از مناطق و استان‌های مختلف در آن نقش داشتند و در راه دفاع ایثار کردند، اما جنگ در مناطق مرزی بیش از سایر مناطق آسیب رساند.

با وجود اینکه بارها به سرزمین نور در جنوب سفر کرده و توفیق حضور در یادمان شهدای آن مناطق را داشته‌ام اما معتقدم که سرزمین‌ نور کردستان از جنوب غمناک‌تر است و دل انسان را به خاطر این همه اخلاص و سختی که رزمندگان انصار و مهاجر در کوه‌های صعب‌العبور این خطه به جان خریدند تا اسلام و انقلاب زنده بماند به درد می‌آید.

شهدا برای حفظ ناموس رفتن و امروز این رسالت همه مردم و مسؤولان است که با دفاع از ارزش‌ها و پایبندی به اهداف شهدا رهروان واقعی برای آنها باشند.

ملت ایران در شرایطی هشت سال با دشمنان تا دندان مسلح و حمایت شده از طریق استکبار جهانی با دست خالی جنگید و به پیروزی رسید که غیر قابل باور بود.

آنها آمده بودند یک هفته‌ای پایتخت ایران را بگیرند ولی زهر تلخ شکستی را به واسطه ایثار و از خودگذشتگی ملت به ویژه جوانان این مرز و بوم چشیدند و این دشمنی دشمنان در قالب‌های مختلف در طول همه این سال‌ها ادامه داشته است اما به جایی نرسیده است.

این همسر شهید برای رئیس جمهور آمریکا هم در کنار مزار شهدای گمنام زریوار پیامی داشت و گفت: ملت ایران از های و هوی ترامپ نمی‌ترسند و دست خدا پشتیبان انقلاب ماست و ملتی گوش به فرمان رهبری و همین دو مولفه موجب شده کوهی از دشمنان همچون کاهی در برابر عظمت ایران به حساب بیایند و همین رمز پیروزی ملت ماست.

ام‌لیلی خاطره‌ای هم برایمان تعریف کرد و گفت: در همین یادمان‌های شهدای سرزمین مجاهدت‌های خاموش کروستان به منطقه‌ای پا گذاشتیم که راوی می‌گفت تعدادی از شهدا را ضدانقلاب بعد از تحمیل شکنجه‌های سخت زنده به گور کرده‌اند و قبل از آنکه زیر خاک مدفونشان کنند، خواسته‌اند به شهدا آب بدهند که قبول نکرده و همچون آقایشان امام حسین(ع) شهد شیرین شهادت را با لبان تشنه به کام کشیدند و الان در همان نقطه شهادت آنها چشمه آبی جوشیده که عکسش را به یادگار گرفته و به همه هم‌ شهری‌هایم نشان داده‌ام.

حسی که دختر 12 ساله شهید طباطبایی در کنار شهدای گمنام زریوار تجربه کرد؟

زهرا طباطبایی یادگار شهید ناصر طباطبایی از شهدای ترور دیگر مهمان معراج شهدای زریوار است که هم کلاممان می‌شود و می‌گوید: بهترین و زیباترین تعبیر در مورد کردستان همان بیانات رهبر معظم انقلاب است که فرمودند «کردستان سرزمین مجاهدت‌های خاموش است»

اولین بار است که به مناطق جنگی کردستان آمده است و هدف اصلیش از این سفر دیدن جلوه‌های زیبا و از خودگذشتگی شهدای کشور در این خطه مرزی است.

زهرا از روزهای شیرین کودکی با پدر خاطرات زیادی دارد و می‌گوید: پدرم در راه آرمان‌هایش به شهادت رسید و امروز که به این مناطق جنگی آمدم و سرگذشت شهدا را از زبان راویان شنیدم تازه به عمق هدفی که پدرم دنبال می‌کرد رسیدم و به وجودش بیش از پیش افتخار کردم.

وی گفت: غمی را که لحظه خاکسپاری پدرم در همان سن خردسالی داشتم امروز در کنار شهدای گمنام زریوار دوباره تجربه کردم.

یادمان‌ شهدای کردستان مدینه ایران است

مسعود عابدی اعزامی از اصفهان است 22 روزی است که به قول خودش توفیق خدمت به زائران معراج شهدای زریوار مریوان را در این دوره پیدا کرده است.

می‌گوید: 6 سالی است که توفیق آمدن به مناطق جنگی کردستان را به دست آورده و هر سال منطقه‌ای را برای خدمت به زائران به همراه چند خادم از شهرها و استان‌های مختلف در ایام اعزام راهیان نور انتخاب می‌کند.

پای برهنه روی سنگ‌فرش‌ها در گرمای ظهر راه می‌رود و می‌گوید؛ در سرزمینی که جای‌جای آن با خون شهدا آبیاری شده نباید کفش به پا کرد!

اینجا قدمگاه شهدایی است که روزهای سختی را در زیر آتش دشمنان به شب رسانده و ماندند تا ما بمانیم، خمیده راه رفتن تا ما راست قامت باشیم و همه اینها یعنی اوج ایثار و از خودگذشتگی...

از دیدگاهش در خصوص قبل از سفر به کردستان در مورد این استان که می‌پرسم، می‌گوید: طرف صحبت من همه کسانی هستند که با بیان برخی مطالب سعی در ایجاد تفرقه دارند، من در بین مردمان ایثارگر و انقلابی کردستان انسان‌های بزرگی را دیدم که در کمتر جایی از این کشور می‌توان یافت.

اینجا سادگی و یک‌رنگی حرف اول و آخر را می‌زند و اینکه می‌گویند مردم کردستان به نوعی با کسانی که ضد انقلاب بوده‌اند تنها حربه‌های دشمنان برای جدا کردن این استان انقلابی از تن ایران است.

مردم کردستان مردمانی بسیار نجیب و مهربان هستند و وقتی در میانشان قرار می‌گیری با هر زبان، نژاد و مذهبی که هستی برایشان فرقی نمی‌کند و با اوج اخلاص و مهربانی با انسان برخورد و در میان خودشان قبولت می‌کنند و این نحوه مهمان‌نوازی خاص مردمان همین استان است.

مردم کردستان با وجود تمام سختی‌ها و هجمه‌هایی که از سوی دشمنان متحمل شده هیچگاه دست از هدف و دفاع از انقلاب برنداشته و این افتخاری بزرگ نه تنها برای قوم کرد بلکه برای تمام ملت ایران است.

وی به شهدای اخیر مریوان هم اشاره کرد و گفت: 11 نفر از فرزندان این دیار طی ماه گذشته در مسیر دفاع از انقلاب به دست ضد انقلاب به شهادت رسیدند که شهادت آنها به نوعی تودهنی به دشمنان بود که این ملت همچنان پای اهداف ایستاده و جان می‌دهد اما زیربار زور نخواهد رفت.

عابدی اضافه کرد: آمیخته شدن خون شهدای سنی و شیعه در این خطه این پیام را به دشمنان دارد که تفرقه در بین این ملت جایی ندارد و پرچم این انقلاب به واسطه این اتحاد ناگسستنی همیشه برافراشته و به زمین نخواهد افتاد.

وی از یادمان‌های شهدای کردستان به عنوان مدینه ایران نام برد و گفت: غربت و مظلومیتی عجیب در یادمان‌ شهدای کردستان وجود دارد که با هیچ کلامی قابل توصیف نیست و باید از نزدیک آن را ببینیم.

در کردستان پیشمرگان مسلمان کرد داشتیم که واقعا پشتیبان کار بودند و با اعتمادی که ایجاد کردند مسیر را برای حضور رزمندگان سایر نقاط کشور و مقابله متحد با دشمنان انقلاب فراهم ساختند.

وی با بیان اینکه خون شهدایی مانند عثمان فرشته‌ها، کهنه‌پوشی‌ها و غیره ضامن امنیت امروز کردستان و ایران است، این شهدا اعتمادسازی در کردستان شکل دادند که تمام توطئه‌های دشمنان را نقش برآب کرد.

همین اعتماد موجب شد که از نقاط مختلف کشور رزمندگان به این استان مرزی بیایند و در طول هشت سال جنگ تحمیلی و حتی قبل‌تر از آن عرصه‌ها بیافرینند و خون پاکشان را پای درخت انقلاب بریزند.

شهدای شیعه و سنی در اینجا فرقی ندارند مهم این است که همه آنها به اهدافی که داشتند رسیدند ولی وای بر احوال ما که خدایی نکرده بخواهیم غفلت و از احوال و اهداف آنها دور بمانیم.

کردستان و سرزمین‌های نور آن اول متعلق به شهدای پیشمرگ کرد و پشت کار آن نیز شهدایی از استان‌های دیگر کشور است.

دیگر خادم یادمان شهدای زریوار از جانبازان سرافراز و اهل مازندران است که می‌گوید دلش را در همان روزهای جنگ زمانی که در کنار هم‌رزمانش در این مناطق کردستان در مقابل دشمنان ایستادگی می‌کرده‌اند اینجا رها کرده است.

در همین مناطق دوستانی داشتم که در کنارم به شهادت رسیدند و من از کاروان آنها جاماندم.

وی ماجرای مجروح شدنش در عملیات والفجر 10 در همین خاک کردستان را هم برایمان تعریف می‌کند و می‌گوید: سختی که رزمندگان در این مناطق متحمل شدند را با تمام وجود احساس کرده‌ام مردم در این استان به صورت همزمان مجبور با مقابله با دشمنان در دو جبهه بودند و این کار را به مراتب نسبت به سایر مناطق جنگی سخت کرده بود.

خانواده رزمندگان پیشمرگ کرد نیز در طول آن سال‌ها سخت‌ترین شرایط را متحمل شدند و گوشه گوشه زندگی آنها سرشار از حماسه‌هایی است که می‌تواند برایشان کتاب‌ها نوشت.

شهدا این بار واقعا طلبیدند

آرام در گوشه ورودی یادمان شهدای زریوار ایستاده و به محض ورود و خروج زائران خاک از کفش آنها با دست پاک می‌کند.

علی رحمانی خادم اعزامی از شهر کازرون استان فارس است که به قول خودش دومین باری است که در قالب اردوهای راهیان نور به عنوان خادم سرزمین‌های نور به کردستان سفر پیدا می‌کند و می‌گوید: قبل از اعزام به این سفر تصادف سختی داشتم با وجود برنامه‌ریزی‌هایی که انجام داده بودم گفتند شرایط رفتن به این سفر را نداری.

این خبر سخت‌تر از تمام جراحت‌هایی بود که به واسطه تصادف بر وجودم نقش بسته بود نمی‌توانستم به هیچ وجه قبول کنم یک حسی می‌گفت که حتما باید این دوره باشم و حاضر بودم برای این بودن هر کاری انجام دهم.

دوستان برای اعزام شدن آماده می‌شدند و تلاش‌ها و پیگیری‌های من ادامه داشت چند روزی قبل از اعزام پیامکی روی گوشیم آمد که گفتن می‌توانم باشم ولی با این شرط که هزینه‌های سفر را خودم قبول کنم.

شاید این بهترین خبری بود که در آن مدت با گذر از تمام سختی‌ها می‌شنیدم من در آن تصادف سخت به عقیده خودم عمر دوباره یافته بودم و شاید مصادف شدن این تولد دوباره به حضور در این مناطق بهترین فرصت برای سیقل دادن روحم بود.

وقتی به کردستان رسیدم هدف من حضور در همان یادمان شهدای بوالحسن بانه که دوره قبل آنجا رفتم و حس زیبایی را تجربه کرده بودم اما تصمیم به گونه دیگر گرفته شده بود و شهدای گمنام زریوار این بار ما را دعوت کرده بودند تا خادم زائرانشان باشیم.

شهدای زریوار این بار ما را طلبیده بودند و عجب توفیق بزرگی بود که بدست آوردم.

از این خادم شهدا در مورد دلیل پاک کردن کفش‌های آن دخترک کوچک که با سربند یا حسین از درب یادمان شهدا بیرون می‌آید می‌پرسم می‌گوید« آن دختر کوچک و سربندی که به سر بسته بود مرا یاد حضرت رقیه و امام حسین(ع) انداخت!

به دیدارتان آمدم در حالی که نه نامی داشتید، نه تصویری و نه نشانی از آن جا که زاده شدید .... می‌دانم همه اینها برای این است که نه نامتان و نه تصویر سیمایتان اندیشه‌ام را به خود مشغول کند و نه زادگاهتان مرا در حصار تعصبات گرفتار سازد..

و  چشم‌هایم و اندیشه‌ام و تمام وجودم به پیام تو گوش دهند و بشنوند که تو چه می‌گویی؟ چه می‌خواهی؟ اما فارغ از تمام اینها وقتی به سر مزارتان آمدم به ناگاه و بی‌اختیار به یاد مادرنتان افتادم مادرانی که شاید سال‌های سال است در چشم‌انتظاری ماندند و بی‌خبر از وجود دلبندتان چشم از دنیا فرو بستند!

 مادرانی که بر هر کاروانی از «استخوان‌های بی‌پلاک» شاخه گلی افکندند، به امید آنکه تو باشی ...

گزارش از شیرین مرادی

 

 

 

 

 

 

 

منبع: فارس

خواندن 948 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/59473b7526a7b1245ba86423bd3b4912.jpg
عکس رزمندگان استان اردبیل در جبهه‌های حق علیه ...
cache/resized/c388db15b9aea6f541ad0fd1dc3e7f86.jpg
به مناسبت گرامی داشت روز شهدا آیین رونمایی از ...
cache/resized/cc13499ebc08016c8970234fdd9aa860.jpg
اولین کتاب کشور در رثای سپهبد شهید قاسم سلیمانی، ...
cache/resized/505cb221be92ac5c13de72cd306e1ce8.jpg
عکس رزمندگان استان اردبیل در جبهه‌های حق علیه ...
cache/resized/9f3ee00aea2f66d90cf98785cbebd844.jpg
کتاب «هوای سرد تیرماه» خاطرات شهید «صفرعلی یوسفی» ...
cache/resized/e6af305268b0763d7b4e18071bd7a0bf.jpg
کتاب «بلندای آسمان وطن» خاطرات خلبان آزاده جانباز ...
cache/resized/5c17989fdda46ad8b631c928992f7c9b.jpg
کتاب «پسر رنج» خاطرات و زندگی نامه آزاده سرافزار ...
cache/resized/1a30ce51315f59ae0c01a525fd63c5cc.jpg
«کتاب پرواز مازیار» خاطرات همسر شهید خلبان ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family