چاپ کردن این صفحه

یاد ندارم هیچ عید نوروزی کنار هم بوده باشیم. همیشه ماموریت بود. اما وقتی به خانه می آمد بسیار با محبت و با روحیه بود

سه شنبه, 25 تیر 1398 09:39 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

شهید ایرج ایلانی / با تعجب گفت : «یعنی آقای ایلانی چیزی به شما نگفته اند ؟». گفتم : « نه ایشان عادت ندارند راز مردم را فاش کنند ». در مورد مسائل کاری هم همین طور بود. نسبت به شغل اش خیلی رازدار بود.

 

به گزارش خط هشت ، شهادت در تفکر شیعی، برترین سعادت و کامیابی به شمار می رود که در آن شهید با نثار جان خویش ضمن تضمین عزت و امنیت جامعه، گفتمان مقاومت ضدسلطه را بسط می دهد و با به تصویر کشیدن فضایلی چون صبر و ولایت پذیری، بستر بقا و تداوم ارزش ها و آرمان های الهی را فراهم می آورد.

شهید مدافع وطن ایرج ایلانی از پرسنل ناجا در استان فارس که هنگام دستگیری قاتل  فراری مجروح و  بعداز 25 روز شهید گردید  متولد سال 1364 شهرستان کازرون استان فارس بود. موسسه فرهنگی هنری شهدای ناجا خاطراتی از همسر شهید برای آشنایی بیشتر با الگوی زندگی شهید منتشر می کند

جهرم که بودیم مشکلی برای صاحبخانه مان پیش آمده بود که توسط ایرج حل شد. چند روز بعد همسر صاحبخانه آمد و تشکر کرد اما من اظهار بی اطلاعی کردم. با تعجب گفت : «یعنی آقای ایلانی چیزی به شما نگفته اند ؟». گفتم : « نه ایشان عادت ندارند راز مردم را فاش کنند ». در مورد مسائل کاری هم همین طور بود. نسبت به شغل اش خیلی رازدار بود...

همیشه عادت داشت آخر شب که می خواست بخوابد گوشی اش را تنظیم کند برای نماز صبح. یک بار ساعت دوازده شب به محض این که ساعت را تنظیم کرد و سرش را گذاشت روی بالش گوشی اش زنگ خورد. پرونده مربوط به یک قاتل فراری بود. گفتند باید بیایی او هم سریع بلند شد و رفت اما موفق به دستگیری اش نشدند. مدتی بعد داخل ماشین شخصی مان نشسته بودیم و داشتیم در شهر می رفتیم که ناگهان سرنشنان یک خودرو توجه ایرج را جلب کردند. یک زن و شوهر بودند. ایرج شروع کرد به تعقیب کردن آنها و همزمان زنگ زد به همکارانش. فهمیدم که آن شخص همان قاتل فراری است. هر چه اصرار کردم که ما الآن بچه همراهمان است و خطر دارد قبول نکرد. برای امنیت مردم خیلی ارزش قائل بود. آنقدر تعقیب اش کرد که نیروها رسیدند و همان تلاش ها باعث شد که آن قاتل دستگیر شود...

به یاد ندارم هیچ عید نوروزی کنار هم بوده باشیم. همیشه ماموریت بود. اما وقتی به خانه می آمد بسیار با محبت و با روحیه بود. هیچ وقت با هم جر و بحث نداشتیم. نه فقط در خانه بلکه بیرون از خانه هم بسیار گرم و مهربان بود. مخصوصا با پدر و مادرش. عجیب به پدرش احترام می گذاشت و مراقب اش بود...

 که ۳۱ خرداد ۹۵ در تعقیب و گریز قاتلی فراری در دشت ارژن استان فارس به ضرب گلوله مجروح و پس از ۲۵ روز تحمل درد و رنج، به شهادت رسید.

 

 

منبع: شهدای ناجا

خواندن 1030 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)