چاپ کردن این صفحه

«احمد» همیشه در راه ولایت قدم برمی‌داشت

یکشنبه, 25 آبان 1399 21:12 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

شهید «احمد صلب صیادی» با شروع جنگ تحمیلی رهسپار جبهه‌های حق علیه باطل شد و پس از حضور در چندین عملیات، سرانجام در عملیات بدر در تاریخ 14 شهریورماه 1365 در منطقه شیخ صالح کرمانشاه به شهادت رسید.

 

به گزارش خط هشت از آذربایجان‌شرقی، شهید «احمد صلب صیادی» در 16 آبان ماه سال 1342 خورشیدی در شهرستان مراغه متولد شد. وی با شروع جنگ تحمیلی رهسپار جبهه‌های حق علیه باطل شد و پس از حضور در چندین عملیات، سرانجام در عملیات بدر در تاریخ 14 شهریورماه 1365 در منطقه شیخ صالح کرمانشاه به شهادت رسید.

زندگینامه شهید:

شهید «احمد صلب صیادی» در 16 آبان ماه سال 1342 خورشیدی در شهرستان مراغه متولد شد. با رسیدن به هفت سالگی، تحصیل را در مدرسه نظامی آغاز کرد. از همان دوران نوجوانی فعالیت‌های مذهبی و انقلابی‌اش را در مساجد مراغه شروع نمود.

با شروع جنگ تحمیلی ابتدا به صورت بسیجی عازم جبهه شد و بعدها به عضویت سپاه در آمد. وی ابتدا به کردستان رفت و سپس رهسپار لشکر عاشورا شد و در عملیات والفجر شرکت کرد. بعد از مدتی به اطلاعات لشکر 31 عاشورا پیوست و در شناسایی مناطق عملیاتی بمو، والفجر ۴ و خیبر شرکت کرد.

در عملیات بدر به دیده‌بانی توپخانه ملحق شد و عاقبت 14 شهریورماه 1365 در منطقه «شیخ صالح» استان کرمانشاه که نوار مرزی ایران و عراق محسوب می شود، در اثر انفجار نارنجک  به شهادت رسید.

خصوصیات بارز شهید:

مومن و متدین بود. از روی حساب و کتاب برای خود دوست پیدا می‌کرد. همیشه در راه دین و ولایت‌فقیه قدم بر می‌داشت و قبل از انقلاب در مساجد و نمازهای جماعت حضور می‌یافت و بسیار باسلیقه، مهربان و مودب بود.

خاطرات، مادر شهید:

وقتی می‌خواست جبهه برود، گفت مادر کارنامه و مدارک مرا از مدرسه بگیر. رفتم تا مدارک او را بگیرم معلمش گفت مدارکش را برای چه می خواهی؟ گفتم می‌خواهد برود به جبهه.

گفت اگر بعدا بیاوری ثبت نام نمی‌کنیم، وقتی حرف مدیر مدرسه را به او گفتم، جواب داد عیبی ندارد، ثبت نام نکنند. من در جبهه درس می‌خوانم. آخرین باری که دیدمش، هنوز هم به یاد دارم، صدای درآمد، گفتم احمد است.

داخل شد و در را بست، گفتم دوستت بود که پشت در ماند؟ گفت دوستم نیست، لباس‌هایم بودند. یک گونی لباس های خونی با خود آورده بود. بعد که به جبهه رفت و شهید شد، خودم جنازه‌اش را به دوش کشیدم.

باز هم خدا را شکر می کنم که به راه درستی رفت و در این راه شهید شد. خیلی‌ها آرزوی شهادت داشتند ولی به آن نرسیدند.

 

 

منبع: دفاع‌پرس

خواندن 690 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)