در یک عملیات اکتشاف در سال 1391 در یک قبرستان در شهر کوت، پیکر خلبانهای آلفارد پس از گذشت 32 سال پیدا شد و در یک مراسم به ایران باز گردانده شدند.
به گزارش خط هشت ، دوم آبان سال 1329، یکی از روزهای گلرنگ پاییز، در روستای قُلقُله از توابع شهرستان مهاباد در خانوادهای پرجمعیت که بنیانش بر تعهد و پایبندی به اصول اخلاقی و انسانی استوار بود دیده به جهان گشود. دوران کودکی او همراه با دیگر همسالان و دوستانش در همان روستا سپری شد و در این ایام زیر سایه پدر، قوام و دوام زندگی آینده و تعهد و پایبندیاش به آموزههای دینی و اخلاقی شکل گرفت؛ تا این که آغازی دیگر بر زندگی پربار آیندهاش رقم زده شد و پای به کلاس اول ابتدایی نهاد.
بر روی گلیمی نخنما در یکی از اتاقهای کاهگلی روستا و محروم از تمامی مزایای مدارس امروزی، کلاس اول تا چهارم ابتدایی را همراه با پسر عمو که دوست صمیمی تمام دوران عمرش بود (عُمر حیدری) و چند تن از بچههای همسن و سال سپری نمود. تحصیلات دوره ابتدایی خود را در سال 1340 بعنوان شاگرد کلاس پنجم در روستای سرچنار «که لبه رزا خان» سابق و کلاس ششم را در سال 1341 در شهرستان مهاباد و در مدرسهای روبروی مسجد حاج احمد ادامه داد. به دلیل نقل مکان خانواده او به روستای عِلمآباد و از توابع شهر بوکان، وی ناچار شد سه ماه آخر کلاس ششم ابتدایی را در مدرسه «قه لای» آن شهرستان به پایان برساند.
شهید خالد حیدری که پسر ارشد خانواده بود از همان دوران کودکی و نوجوانی فردی خانواده دوست و مسئولیتپذیر بود. وی همه ساله تعطیلات تابستانی را برای همکاری در اداره امور خانوادگی به روستای علم آباد باز میگشت و در کنار سایر اعضای خانواده به کار کشت و زرع میپرداخت.

دوران دبیرستان سرآغاز دیگری برای عُمر کوتاه ولی پربار او بود. وی که نوجوانی پرشور و با احساس بود، این امکان را یافت تا با رهایی از کمبودها و محرومیتهای مدرسه یک کلاسهی روستایی و حضور در شهر و جمع شاگردان دبیرستانی، استعدادهای ذاتی خود را بروز دهد. وی که سالهای اول و دوم دبیرستان را نیز در مدرسه «قهلا» گذرانده بود، برای ادامه تحصیل به شهرستان مهاباد برگشت و در دبیرستان «محمدرضا شاه» سابق، «شهید شهریکندی» فعلی،سال سوم دبیرستان را به اتمام رساند. تحصیلات دوره دوم متوسطه آن زمان شامل سه رشته تحصیلی (ادبی، طبیعی و ریاضی) بود و خالد که علاقه خاصی به ادبیات، شعر و عرفان داشت، رشته ادبی را برای ادامه تحصیل انتخاب و سه سال آخر تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان «ابن سینا» آن زمان و «آمنه» فعلی گذراند. در آن دوران مسابقات فرهنگی و هنری بین مدارس برگزار میگردید و خالد که از قریحه سرشار هنری برخوردار بود در همه زمینهها حضور شایان توجهی داشت. صدای دلنشین او موجب شده بود که در اغلب مجالس و محافل هنری با اجرای آهنگهای اصیل ایرانی مورد توجه خاص و عام باشد. در نقاشی سیاه قلم به حدی تبحر داشت که بدون طی هیچ دوره و کلاسی توانسته بود مقام اول شهرستان و استان را کسب نماید. وی در این کار چنان مهارتی پیدا کرده بود که در ظرف چند دقیقه تصویر دوستانش را میکشید و آثار جالبی نیز در این زمینه از خود به یادگار گذاشته است. در خوشنویسی نیز چیرهدست و جزو دانش آموزان نمونه آن دوران بود. شهید حیدری در امر ورزش نیز فعالیت داشت و عضو منتخب دو و میدانی و فوتبال دبیرستان بود. خالد در انجام تکالیف روزانه اش بسیار جدی و منظم بود و علیرغم همه کمبودهای آن دوران، دوست داشت همیشه لباس مرتب و پاکیزه بپوشد و در همه حال همراه با صفای باطن به آراستگی ظاهرش نیز توجه خاصی معطوف میداشت. اهمیت دادن او به نظم و انضباط و پیشقدمبودن در انجام امور جمعی موجب گردید که به سازمان پیشاهنگی آن دوران که لباس فرم خاصی شبیه لباس نظامیان داشتند بپیوندد و همین امرکه نشانگرعلاقه خاصش به امور نظامی بود، آغازگرانتخاب نهایی و سرنوشتساز او گردید.
شهید حیدری فردی بسیار اجتماعی، خوش برخورد و مردمدار بود. علیرغم جوانی و سن کم همواره در دید و بازدیدهای مرسوم خانوادگی به همراه بزرگترها شرکت میکرد و بعدها نیز که بزرگتر شده بود این آداب و رسوم را فراموش نکرده و در هر فرصتی به دیدار اعضای خانواده و فامیل میشتافت و در این مورد حتى دورترین دوستان و آشنایان را نیز از یاد نمیبرد.
وی در سال 1349 تحصیلات متوسطه را به اتمام رساند و در سال 1350 برای طی دوره دو ساله خدمت سربازی به نیروی هوایی تهران پیوست. در طی این دوران ضمن آشنایی با افسران و پرسنل نیروی هوایی و آگاهی از آرمانها و اهداف این حافظان آسمان، علاقه ویژهای به نیروی هوایی پیدا نمود و بعد از طی دوران سربازی در امتحان ورودی دانشکده افسری شرکت نمود و ضمن موفقیت در تمامی آزمونها با شایستگی به نیروی هوایی کشور پیوست. وی در دوره یک ساله مقدماتی خدمت در نیروی هوایی ضمن ابراز لیاقت و شایستگی برای طی دوره تکمیلی در خارج از کشور انتخاب شده و در سال 1353 به آمریکا اعزام شد. در مدت 2 سال حضور در آمریکا پس از طی دورههای «تی 37»، «تی 38» و «اف 4» که ویژه خلبانان جتهای جنگنده است با موفقیت به ایران مراجعت نموده و به درجه ستوان دومی مفتخر گردید. شش ماه اول حضور در ایران را در پایگاه اول شکاری مهرآباد تهران مشغول به کار شد و سپس در سال 1359 به پایگاه سوم شکاری شاهرخی (پایگاه نوژه فعلی) منتقل شده و پس از دو سال خدمت در این پایگاه و طی مراحل و مدارج لازم و موفقیت در آزمونهای مربوطه به اخذ درجه ستوان یکم نائل آمد.

شهید خالد حیدری در بهار سال 1358 با پیشنهاد و اصرار خانواده با خانم ویجنتی حمزهزاده افخم ازدواج نمود و 16 ماه بعد ثمره این ازدواج، با تولد دختری زیبا به نام طلا به بار نشست. طلا که هنوز سه ماه از آغوش گرم و پرمهر پدر بهره نبرده بود، در آغاز خزان سال 1359 گل امید و آرزوهایش پژمرد و داغ دیدار دوباره پدر برای همیشه بر دلش ماند. چشم پاک دختری از جملهایتر مانده است چشمهای پاکش، اما خیره بر در مانده است روی دیوار اتاق کوچک تنهاییاش عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است.
در تاریخ 29 شهریور سال 1359 جنگندههای عراقی به پایگاه نوژه حمله کرده و آن را بمباران کردند. شهید حیدری که در هنگام حمله دشمن در مرخصی بود بلافاصله و قبل از اتمام مرخصیاش به پایگاه برگشته و آمادگی خود را جهت شرکت در هرگونه عملیاتی که لازم و مورد نظر فرماندهان باشد اعلام میدارد. وی در ساعت پنج عصر روز 31 شهریور سال 1359 در عملیاتی معروف به «انتقام» در حالی که به همراه تیم آلفارد از پایگاه سوم شکاری مامور بمباران پایگاه هوایی کوت در استان میسان عراق بود، هواپیمایش مورد اصابت یک فروند موشک سام قرار گرفت و در رودخانه دجله سقوط کرد. در این حمله خلبان محمد صالحی نیز به همراه خالد حیدری مفقود شد. با این اتفاق خالد حیدری اولین شهید نظامی ایران در جنگ با عراق لقب گرفت.

پس از گذشت 32 سال در یک عملیات اکتشاف در سال 1391 در یک قبرستان در شهر کوت پیکر خلبانهای آلفارد پیدا شد و در یک مراسم به ایران باز گرداننده شدند و پس از یک مراسم باشکوه پیکر خالد حیدری به زادگاهش مهاباد انتقال داده شد و در کنار تندیس هواپیمایش که در میدان ورودی این شهر نصب شده است، به خاک سپرده شد. در عملیات لایه روبی رودخانه دجله نیز لاشه یا متلاشی شده هواپیمای عملیات آلفارد پیدا شد.
منبع: ماهنامه «شاهد یاران»