حیات: بعد از شهادت برادرانم بی تکیه گاه شدیم، جای خالیشان خیلی احساس می شود ان ها راهنمای زوار کربلا بودند و حالا ما جای ان ها برای راهنمایی زوار به کربلا می رویم.
به گزارش خط هشت ، مسعود رومزی برادر شهیدان منصور و محمدرضا رومزی اظهار کرد: ما راه بلد یک کاروان زبارتی بودیم که هر سال همه خانواده در کنار هم به زیارت کربلا می رفتیم. اما در سال 1395 فقط دو برادرم به نام های منصور و محمدرضا و همسرهایشان راهی کربلا شدند. سفری که بازگشتی نداشت و بچه هایشان را یتیم کرد.
وی گفت: ده روز از سفرشان می گذشت. تمامی اتوبوس های کاروان خانم بالدی درست در تاریخ مقرر به مرز باز می گردند، اما یک اتوبوس برای زیارت بارگاه دختر امام حسن(ع) به منطقه حله عراق می رود.
رومزی ادامه داد: من تازه از سرکار برگشته بودم و اخبار تماشا می کردم که متوجه شدم یک حمله تروریستی در منطقه حله عراق صورت گرفته است و تعداد زیادی شهید شده اند. در بین شهدا یک اتوبوس زائران ایرانی هم وجود داشت. نمی دانم چرا اما همان لحظه از نگرانی با برادرانم تماس گرفتم اما هیچکدام تلفن را جواب ندادند. به برادر کوچکترم زنگ زدم که گفت به مرز مهران برای پیگیری ماجرا می رود. من حس می کردم برادرانم در آن اتوبوس بوده اند.
وی گفت: از دیگر مسئولان کاروان پرسیدیم و متوجه شدیم اتوبوسی که برادرانم و خانم بالدی و دخترش در آن بوده اند، به حله رفته است، پس حس من درست بود. دیگر مطمئن شدیم که برادرانم نیز در بین شهدا هستند. قصد رفتن به کربلا برای پیگیری وضعیتشان را داشتیم که مسئولان وزارت امور خارجه گفتند خودشان پیگیر ماجرا هستند و بهتر است ما منتظر اخبار جدید بمانیم.
برادر شهیدان رومزی افزود: بعد از چند روز پیکر شهدا به تهران رسید. چیزی از اجساد باقی نمانده بود و بر اثر انفجار و اسید پیکرها قابل شناسایی نبودند. مسئولان گفتند تنها قطعانی از بدنشان پیدا شده که قابل شناسایی نیستند. دو بار از برادرزاده هایم آزمایش DNA گرفتند و گفتند منتظر نتایج بمانید.
وی اظهار کرد: روزهای بسیاری سختی بود. می دانستیم به شهادت رسیده اند اما طاقت رویایی با پیکرهایشان را نداشتیم. بالاخره انتظارمان به پایان رسید و بعد از ده روز قطعاتی از بدن کنف پیچ شده به ما تحویل دادند و طی مراسمی که برای شهدای حله برگزار شده بود، در بهشت آباد اهواز، پیکرهای سوخته عزیزانمان را به خاک سپردیم.
رومزی گفت: پسرهای برادرم منصور همگی متاهل هستند و سر زندگی شان اما دخترهای برادرم محمدرضا در کنار مادربزرگشان زندگی می کنند.
وی در پایان با اشاره به ادامه راهنمایی زائرین در کاروان توسط خود و برادر کوچکترش گفت: سال گذشته من به کربلا رفتم و کاملا اتفاقی از منقطه حله سر درآوردیم. اجازه ورود به منطقه را ندادند. امسال نیز برادر کوچکترم حامد به کربلا رفته است. ما جای برادرانم را در کاروان پر می کنیم تا از ما راضی باشند.
به گزارش حیات، شهید منصور پسر بزرگتر، متولد سال1342 و کارمند شرکت نفت بود. همسر وی خدیجه ولی زاده دبیر و از اعضای خانه فاطمه الزهرا قم بود. این زوج دارای سه فرزند پسر بودند. همچنین شهید محمدرضا(علی) پسر سوم خانواده متولد سال 1353 و به شغل آزد مشغول بود. همسر وی فاطمه فرجیان و خانه دار بود. این زوج دارای دو دختر بودند.
مبینا آقاخانی