برادر شهید واهیک یسائیان در خصوص شهادت برادرش گفت: واهیک سال 67 تازه در دانشگاه قبول شده بود و یک سالی از تحصیل او در رشته فنی می گذشت که یک روز به خانه آمد و اعلام کرد که می خواهد به خدمت سربازی برود.
به گزارش خط هشت ، واروژ یسائیان ادامه داد: واهیک برای رفتن به خدمت سربازی از دانشگاه انصراف داد و برای گذراندن دوره آموزشی در یکی از پادگان های تهران آموزش دید و سپس به مدت بیست و هفت ماه به جبهه های قصر شیرین و سر پل ذهاب اعزام شد.
یسائیان با بیان این که برادر شهیدش در عملیات مرصاد به شهادت رسیده است، اذعان کرد: 31 تیرماه سال 67 همزمان با عملیات مرصاد بود که اعلام شد برادرم در مناطق غربی کشور به شهادت رسیده است. با این وجود پیکر واهیک بعد از 15 روز به دلیل طولانی بودن مسافت کرمانشاه تا تهران و همچنین وجود یک تشابه اسمی به تهران رسید و ما بعد از دو هفته توانستیم او را به خاک بسپاریم.
وی ادامه داد: زمانی که واهیک به شهادت رسید کسی از وضعیت او خبر چندانی نداشت و دوستانش فکر می کردند که احتمال دارد او در یکی از بیمارستان های باختران بستری شده باشد. به همین خاطر پدر و مادرم به باختران رفتند و من هم در تهران پیگیر کارهای برادرم شدم که نهایتا او را در پزشکی قانونی پیدا کردم.
وی با اشاره به خوابی که مادرش از شهید یسائیان دیده بود تصریح کرد: همانطور که گفتم پدر و مادرم برای گرفتن خبر از واهیک به کرمانشاه رفته بودند وقتی من برادر شهیدم را در تهران یافتم برای این که شوک روحی به پدر و مادرم وارد نشود به آنها گفتیم که واهیک در یکی از بیمارستان های تهران بستری است.اما مادر در حین برگشت به تهران خواب واهیک را می بیند که به او می گوید «من شهید شده ام، جای خوبی هم دارم. نگران من نباشید».
این برادر شهید با بیان این که واهیک با تاثیر پذیری از هم محله ای های خود راهی جبهه شد، بیان کرد: در محله، ما رفقایی داشتیم که چندتایی از آنها به جبهه رفته بودند و واهیک با اعلام این که خونش از دوستانمان رنگین تر نیست راهی جبهه شد. واهیک بر این باور بود، وقتی کشور در شرایط جنگ به سر می برد دانشگاه رفتنش کار اشتباهی است.
وی ادامه داد: برادرم در شرایط آن زمان با توجه به دانشجو بودنش می توانست از رفتن به جبهه امتناع کند اما دفاع از کشور برایش از از اهمیت بیشتری برخوردار بود، واهیک حتی از مرخصی آمدن سرباز می زد و با از خودگذشتگی مرخصی های خود را به همرزمانش می بخشید.
واروژ یسائیان در خصوص زنده نگه داشتن یاد برادرش در خانه، گفت: یاد واهیک هنوز در خانواده ما زنده است؛ خصوصا برای پدر و مادرم که جگر گوشه خود را از دست داده اند. آنها با این که از نبودن برادرم ناراحت هستند اما از یک طرف هم وقتی می بینند که واهیک به خاطر کشور در جبهه شهید شده است به داشتن چنین فرزندی افتخار می کنند.