به گزارش خط هشت از کردستان، برای دیدار با پدر و مادری سالخورده صبح زود از خانه خارج میشوم و به سمت شهر همدان مسیر ۳۰ کیلومتری را طی میکنم تا به روستایی با مردمانی مهربان و مهمان نواز به نام وینسار میرسم. از ورودی روستا که عبور میکنم پرسان پرسان منزل آقای رحمانی را جستجو میکنم، اما همین که نام شهید حشمت الله رحمانی را میآورم خانه پدر او را به من نشان میدهند و به یک خانه قدیمی واقعا روستایی میرسم.
زنگ خانه را که میزنیم پیرمردی سالخورده که تقریبا ۷۰ سال سن دارد به مقابل درب میآید و با او سلام و احوالپرسی میکنیم، حاج عبدالله رحمانی پدر شهید حشمت الله رحمانی، شهیدی که در دوران نوجوانی با حضور در جبهههای حق علیه باطل رنگ ایستادگی و شجاعت را به روی زمین نقش داد.
در کنار حاج عبدالله و دایه محبوبه مادر شهید رحمانی که قلبی به وسعت دریا دارد و از نگاه او پیداست که هنوز هم با حشمت الله خودش صحبتها میکند، مینشینیم و بیشتر از حال و هوای سالهای جنگ میپرسیم.
حاج عبدالله میگوید: حشمت الله در فروردین ماه سال ۴۷ چشم بر جهان گشود و با اینکه سن و سال زیادی نداشت، اما همیشه پیگیر مهمترین مسائل روز بود و در سالهای پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی تب و تاب زیادی برای پیگیری اخبار مربوط به حوادث تهران و شهرهای بزرگ داشت.
وی ادامه داد: با شنیدن خبر پیروزی انقلاب اسلامی و در حالی که تنها ۱۰ سال داشت خیلی خوشحال شد و همیشه دوست داشت امام خمینی (ره) را از نزدیک ببیند.
پدر شهید رحمانی ادامه داد: پس از آغاز جنگ تحمیلی و با حمله رژیم بعث به ایران اسلامی هر روز از اینکه باید به جبهه برود سخن میگفت: تا اینکه بالاخره و با بزرگتر شدن خودش توانست به جبهه برود.
وی با بیان اینکه شهید حشمت الله رحمانی همیشه در تلاش بود تا در خط مقدم در برابر دشمن قرار گیرد افزود: حشمت الله در عملیات کربلای ۵ و در منطقه عملیاتی شلمچه به آرزوی دیرینه خود رسید و در راه دفاع از انقلاب اسلامی جان خود را فدا کرد.
در این میان با دایه محبوبه حرف میزنیم تا شهید رحمانی را بیشتر برای ما توصیف کند.
مادر شهید حشمت الله رحمانی میگوید: حشمت الله از همان دوران کودکی مهربان و دلسوز بود.
وی افزود: من ۲ پسر دیگر و یک دختر دیگر هم دارم، اما حشمت الله همیشه دارای ویژگیهای منحصربفردی در میان همه بود.
دایه محبوبه گفت: او آنقدر مهربان بود که از سهم نان خودش میگذشت و آن را برای پدرش نگه میداشت و میگفت: من که کاری نمیکنم این همیشه پدرم است که سختیها را تحمل میکند.
فرازی از وصیت نامه شهید رحمانی:
شهید حشمت الله رحمانی درست یک ماه قبل از شهادت و در دی ماه سال ۶۵ در بخشی از وصیت نامه خود مینویسد:
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
سلام و دورود بر امام امت خمینی بت شکن که در این وقت زمان بتها را شکست و اسلام را تازه و زنده کرد.ای ملت حزب الله من وظیفه داشتم که به جبهه بروم و از کشورمان و دین و قرآن دفاع کنم...
به احترام تو، تمام قد میایستم …
تو را میستایم که بر سر عهد و پیمانت با، ولی خویش راست قامتانه ایستادی و لبیک گفتی به هل من ناصر پیر جماران و لحظهای قد خمود نکردی و سرمشق شدی برای کوفیان و همه کوفی صفتان تا یاد بگیرند که چگونه باید مشق عشق کرد در دفتر ولایت.
منبع: بسیج