پیکر پاک شهید عزیزالله بهاروند بعد از ۳۶ سال به میهن بازگشته است تا توسط همشهریان در زادگاهش به خاک سپرده شود. شهیدی که در تدارک مراسم عروسی بود اما تقدیر بگونهای دیگر رقم خورد و خرج عروسیاش را صرف مراسم عزایش کردند.
به گزارش خط هشت، قصه غمانگیز دیدار برادران و خواهران با برادری که بعد از سالها آن هم وقتیکه از او پارههایی استخوان مانده و از خواهران و برادران، زنانی مو سپید و دردکشیده، و مردانی با چهرههای پر از چین چروک مانده قصه پر ماجرا و تکراری مردم این دیار است که روزگاری برای دفاع از انقلاب هزاران شهید تقدیم کشور کردند.
شهید عزیزالله بهاروند یکی از این شهداست. کسی که اواخر سال ۶۳ زمانی که قرار بود کمتر از دو هفته دیگر مراسم عروسیاش برگزار شود در مناطق عملیاتی بدر گم شد و بعد از ۳۶ سال پیدا شده و در حال بازگشت نزد خانواده است. آن هم خانوادهای که چند سال پیش در سوگ مادر و پدر نشسته است.
برادرزاده شهید از شروع فعالیتهای مبارزاتی شهید اینگونه میگوید: نزدیک انقلاب که شد همیشه در برنامههای مبارزات انقلابی شرکت داشت. باوجود اینکه دانشآموز بود اما در مدرسه این فعالیتها را داشت و اعلامیه پخش میکرد.
وقتی جنگ شد ۲۰ ساله بود و تصمیم گرفت همانند سایر جوانان این کشور در همان روزهای ابتدایی به عنوان یک نیروی بسیجی عازم جبهههای حق علیه باطل شود. با توجه به شجاعت و قدرت بالای بدنی که داشت در روزهای ابتدایی سال ۶۰ در آزمونهای سخت استخدامی لشکر ۲۳ تکاوری ارتش (کلاه سبزها) که آن روزها شامل زبدهترین نیروهای نظامی کشور بود موفق شد و جذب این یگان شد.
عزیزالله بهاروند پس از عضویت در لشکر ۲۳ تکاوری ارتش در حساسترین مناطق عملیاتی کشور حضور داشت تا اینکه در اواسط اسفندماه سال ۶۳ در حالی که قرار بود کمتر از دو هفته دیگر مراسم عروسیاش برگزار شود و مسئولان لشکر ۲۳ تکاوری از او خواسته بودند که در عملیات بدر شرکت نکند،با تصمیم خود در عملیات حضور یافت و در تاریخ ۲۶ اسفندماه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
حسین بهاروند از روزهای ابتدایی سال ۶۴ که خبر شهادت عمویش به خانواده رسیده اینطور میگوید: در آن روزها که وسایل ارتباطجمعی وجود نداشت خانواده در خرمآباد در حال آماده کردن تدارکات مراسم عروسی او بودند اما در تاریخ چهار فروردینماه خبر شهادت او به خانواده رسید و تدارکاتی که قرار بود در مراسم عروسی مورد استفاده بگیرد سهم مراسم عزای این جوان شد.

اما این تمام ماجرا نبود زیرا جنازه این شهید در آن روزها به خانواده او تحویل داده نشد و مادر و دو خواهرش هنوز امیدوار بودند که او شاید او به شهادت نرسیده باشد.
سعید بهاروند از چشم انتظاری پدر و مادر شهید چنین میگوید: مادربزرگ و پدربزرگ بیش از ۱۰ سال است که فوت کردهاند آنها خیلی چشم به راه آمدن شهید بودند اما در این چشم انتظاری از دنیا رفتند. همیشه در زمان حیاتشان در تشییع شهدای گمنام شرکت میکردند و با دیدن مراسم تشییع شهدای گمنام از تلویزیون اشک میریختند و میگفتند شاید پسر ما هم جزو اینها باشد. از ابتدای مفقود شدن عزیزالله هر بار شهدا را میآوردند، مرتب به بنیاد شهید و معراج سر میزدند و پیگیر پیدا شدن او بودند.
برادرزاده شهید ادامه داد: پس از فوت پدر و مادر شهید امید اعضای خانواده برای بازگشت جنازه او خیلی کم شده بود اما در روزهای اخیر پس از آگاهی خانواده از موضوع بازگشت عزیزالله به دیارش پس از ۳۶ سال دوباره همان حال هوای روزهای عید سال ۶۴ تکرار شده است.
در این روزها برادران و خواهران شهید حال هوای عجیبی دارند از یک طرف خوشحالند که برادرشان پس از دوری ۳۶ ساله از خانه در حال بازگشت به دیار خود است اما از یک طرف دیگر حال هوای آنان به همان روزهای ابتدایی شهادت عزیزالله برگشته است.
او از وصیتنامه عموی شهیدش چنین روایت میکند: «به کبیر کوه و گرین، به دژ محکم سفید کوه، به آن هشتاد پهلو و اشترانکوه که هزاران شیر مرد را در خود پرورانده قسم، به خون یگانه اولادها قسم، به خون فتحعلی دریکوند قسم، به شجاعت سروان دریکوندها و حیدریها قسم، به وصیت نامه مجید بهاروند قسم، مادر به جان تو و پدر قسم و برادر به دل پر از دردت و خواهر به اشک فرزندانت قسم که من ایرانیام و هرگز فراموش نمیکنم آن بمبارانها و موشک باران شهرهای کشورم را و تا آخرین قطره خونی که در بدن دارم اجازه نمیدهم که دشمن بعثی مردم ایران را شهید کند و من آرام بمانم.»

لازم به ذکر است که مراسم تشییع پیکر شهید "عزیزالله بهاروند" روز دوشنبه ساعت ۹ صبح از درب پادگان لشکر ۸۴ بدرآباد به سمت گلزار شهدای فاطمیه ماسور برگزار خواهد شد.
پیکر شهید عزیزالله بهاروند که اسفندماه سال ۶۳ طی عملیات بدر در جزیره مجنون به شهادت رسیده بود، چند روز قبل پس از ۳۶ سال شناسایی شد.
منبع: فارس