تلویزیون چند روز پیش مستند «۶۴۱۰ روز اسارت» را با محوریت زندگی شهید حسین لشکری پخش کرد. مستند با ترکیب کردن تصاویر آرشیوی و گفتوگو با دوستان و بستگان شهید لشکری، اثری قابل توجه و درخور شده است.
از اوایل مرداد ۱۳۶۹، اخبار خوشحالکنندهای درخصوص اسرای ایرانی شنیده میشد. صدام قصد کرده بود با ایران وارد تعامل شود! اولین نامهاش زمانی رسید که کسی خبر نداشت او چه فکرهایی در سر دارد.
«عباسعلی مومن» از آزادگان دوران دفاع مقدس خاطرهای از روزهای آزادی و بازگشت به کشور را روایت کرده است.
یکی از آزادگان دفاع مقدس میگوید: «در اسارتگاه که بودیم، سرباز عراقی فهمید یواشکی تئاتر بازی میکنیم. به یکی از بچهها گفتم وانمود کند دلش درد میکند. برای اینکه به سرباز توضیح بدهیم که چه مشکلی پیش آمده، گفتیم: فی قلوبهم مرض!»
آزاده دفاع مقدس گفت: هر روز آشپزها تفاله باقیمانده در ته دیگِ چای رو به یه آسایشگاه میدادن و تفاله زیر آفتاب خشک میشد و بعنوان داروی ضد اسهال مورد استفاده قرار میگرفت.
یکی از آزادگان دفاع مقدس میگوید: مثل روزهای قبل در سی ردیف پنج نفره روی زمین نشستیم. من ردیف آخر بودم. وقتی ردیف آخر را شمرد و جلو رفت، شیطنتم گل کرد و رفتم سه ردیف جلوتر به صورت فشرده کنار بچهها نشستم.
اسرای زیادی در طول دوران اسارت خود که در اردوگاههای عراق با شرایط بدی روزگار میگذراندند به واسطه شکنجهها و یا مریضی و عدم رسیدگی درست به شهادت رسیدند.
«میرنورانی» از آزادگان دوران دفاع مقدس خاطرهای از از سختیهای دوران اسارت در اردوگاههای رژیم بعثی روایت کرده است.
آزادگان ایرانی در طول اسارت اسرا، با ذوق و خلاقیت آثاری را هنرمندانه خلق کردند که تا امروز به یادگار مانده است.
آزادهای که تا چند ماه از زنده بودنش قطع امید کرده بودیم، به یکباره به زندگی بازگشت.
برخی اقلام برای اسرای دربند رژیم بعث عراق یادآور خاطرات آن دوران است.
علی یوسفی از آزادگان دوران دفاع مقدس در خاطرهای از روزهای اسارتش به ماجرای یک آزاده و انس او با دعا و مناجات اشاره کرده است.