«زندیه» از آزادگان دوران دفاع مقدس خاطره‌ای از طراحی تصویر سردار شهید «مهدی باکری» در اردوگاه‌های بعثی روایت کرده است.  

یک مدافع حرم که به همراه همرزمانش شش ماه در اسارت داعشی‌ها بود به بیان روایتی از زندان‌های آنان پرداخت.

وقتی سربازان رژیم بعثی در پادگان بعقوبه متوجه نام و دین «سورن هاکوپیان» می‌شوند، بیش‌تر او را شکنجه می‌کنند، اما او می‌گوید: یک ایرانی است و برای دفاع از وطنش جنگیده‌ است.

اسیر ایرانی 16 روز بدون آب در زندان انفرادی موصل به جرم بلند گفتن اذان به سر می‌برد. دیگر امیدی به زنده ماندن نداشت و در حال درد و دل با حضرت زهرا (س) بود که نگهبان بعثی با خواهش و تمنا به زندان آمد.

مطیع‌پور از آزادگان دفاع مقدس در بیان خاطراتش به ماجرای اطلاع یافتن آزادگان ایرانی از خبر ارتحال امام خمینی (ره) اشاره کرد و به نحوه برخورد بعثی‌ها با این موضوع پرداخت.

آزادگان ایرانی وقتی در اردوگاه‌های رژیم بعثی بودند در نامه‌هایشان درباره آزادی‌شان چه می‌نوشتند؟ مخاطب برخی از نامه‌ها مسئولان نظام بودند و درباره سفارش‌ها و پیام‌های آزادگان، رهبر انقلاب روایتی دارند چقدر دلنشین و شنیدنی.

حاج‌آقا هیچ وقت کارش دستوری نبود. یک‌بار یکی از اهل سنت می‌خواست شیعه شود و خیلی روی این موضوع اصرار داشت. حاج‌آقا به راحتی اجازه چنین کاری را نمی‌داد و می‌گفت خودش باید از درون و با یقین کامل به این موضوع برسد و نباید از روی احساسات تصمیم بگیرد

مدیر‌کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان اردبیل گفت: ظرفیت عظیم نهفته در جامعه آزادگان باید مورد توجه بیش از پیش هنرمندان و نویسندگان قرار گیرد.

بعثی‌ها وقتی می‌دیدند حریف اسرا نمی‌شوند همه را وسط اردوگاه جمع و مجبور به قدم‌زدنی می‌کردند، اما آزادگان در این حالت نیز کار خودشان را انجام می‌دادند. در چنین مواقعی زمزمه «وای، وای عمو، عمو العطش» از بین ۲ هزار آزاده بلند می‌شد و به سرعت تمام فضای اردوگاه را پر می‌کرد

مادر آزاده «محمدرضا اسلامی‌پناه» گفت: در غیاب پسرم مراسم ختم برگزار کردیم، بعدها فهمیدیم اسیر است. محمدرضا در نامه‌ای نوشت «حالا که با خبر شدید من اسیر هستم، صبر کنید که خدا با صابران است. الان زمان امتحان ما و شماست».

«عباسعلی صفایی» گفت: یک زندان انفرادی در وسط اردوگاه از جنس آهن داشتیم که تنها سه سوراخ داشت. برای مجازات لباس‌هایمان را درمی‌آوردند و داخل آن زندان انفرادی می‌انداختند. در آن گرمای ۵۰ درجه، محفظه آهنی بسیار داغ بود و تمام بدن‌مان می‌سوخت.

حمید عباسی از آزادگان دوران دفاع مقدس گفت: من به نوعی مجید سوزوکی اسرا بودم، از ویژگی‌های خوب حاج آقا ابوترابی بود که به امثال من و دیگران به یک چشم نگاه می‌کرد.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/445d35cc607a9598f85ddbee3613dfae.jpg
کتاب «پهلوان گود گرمدشت» شامل سرگذشت‌نامه شهید ...
cache/resized/6bf18dabd324f0887e8e662d61eae86f.jpg
نمایشنامه «دست بابا» به قلم «امین رسولی»زندگی ...
cache/resized/f04c5af23967812c6afdab96a550a80f.jpg
کتاب «لبخند ماه» شامل زندگینامه داستانی شهید ...
cache/resized/9a4ef177c7dcde3523622dde780d9720.jpg
اعتقاد دارم اخلاص و خاطرات جذاب این شهید باعث شد ...
cache/resized/4ff3ea12261ad04aafaf5e4aa866da91.jpg
کتاب «خدا در قرآن و عهدین (بررسی آرای کارن ...
cache/resized/f97e13d6d536e14575d7fe55c2bd7ee3.jpg
دومین مجلد از مجموعه دو جلدی وصیت‌نامه کامل شهدا ...
cache/resized/6ce9642dc70130dc08b261003339af03.jpg
کتاب «بهترین مسافر من»، نوشته توران ساکی مفرد با ...
cache/resized/bb3c6fbbebc282aa15a399355927ea81.jpg
مستند «آستین خالی» روایتی است از زندگی سردار شهید ...

مجوزها

..............

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family