به گزارش خط هشت، ۱۵ مرداد ۱۳۶۷، صدام آتش بس را پذیرفت و عملاً جنگ در جبهههای دفاع مقدس به اتمام رسید. حدود ۲۰ روز قبل، قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران پذیرفته شده بود و هرچند عراق نیز یک یا دو روز بعد، طی نامهای به دبیر کل سازمان ملل از قبول آن خبر داده بود، اما روز ۳۱ تیرماه حملهای گسترده به مرزهای ایران انجام داد و به این ترتیب آتش بس را که اولین بند از قطعنامه بود نقض کرد. سپس حدود یک هفته درگیری شدید و چند روز نیز آرامش شکننده در مرزها برقرار شد تا اینکه عراق در ۱۵ مرادماه عملاً برقراری آتش بس را پذیرفت. در همین خصوص گفتوگویی با سیدمهدی حسینی از راویان دفاع مقدس انجام دادیم تا نگاهی به شرایط آن روزهای جبهههای جنگ بیندازیم.
چطور شد که عراق قبول کرد آتش بس را در ۱۵ مرداد ۱۳۶۷ بپذیرد؟
آتش بس اولین بند از قطعنامه ۵۹۸ بود. مسلماً اگر یک قطعنامه یا هر قراردادی بخواهد به جنگی پایان دهد، اولین خواستهاش برقراری آتش بس است. منتها عراق بهرغم پذیرش قطعنامه ۵۹۸ دوباره به ایران حمله کرد و وقایع ۳۱ تیرماه تا هفتم و هشتم مرداد ماه رقم خورد. شروع این وقایع حمله ۳۱ تیرماه بعثیها به خوزستان و متعاقب آن حمله سوم مردادماه منافقین به جبهه غرب بود. وقتی ارتش عراق در جنوب و منافقین در کرمانشاه و تنگه مرصاد مضمحل شدند، صدام فهمید که نمیتواند در داخل خاک ایران کار خاصی انجام بدهد. از طرف دیگر با آمدن چند هزار داوطلب به جبهههای دفاع مقدس که متأثر از چگونگی پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و همین طور پیام تلخ امام بود، برخی از فرماندهان نظامی و حتی چهرههای سیاسی گفتند ما میتوانیم عملیاتی هجومی را علیه دشمن انجام بدهیم و آنها را بابت نقض قطعنامه تنبیه کنیم. البته امام (ره) با این طرح موافقت نکردند، اما به هرحال دشمن احساس کرد تداوم درگیری به نفعش نیست و میتواند عواقب سختی برایش داشته باشد؛ لذا آتش بس را در نیمه مرداد پذیرفت. بعد از آن آرامشی در جبههها حاکم شد که به خاطر بدعهدی صدام بسیار شکننده به نظر میرسید.
یکی از شروط ایران برای اتمام جنگ، پذیرش مجدد معاهده ۱۹۷۵ الجزایر بود. بعد از برقرای آتش بس، عراق بعثی چه اهدافی را دنبال میکرد؟
اصلاً یکی از دلایل شروع جنگ تحمیلی این بود که حزب بعث عراق معتقد بود معاهده ۱۹۷۵ الجزایر به او تحمیل شده است. جالب است که بعثیها بعد از بازگشت صدام از الجزایر و امضاء معاهده، یک جشنی را در عراق راه انداختند و آن را پیروزی دیپلماتیک عنوان کردند، اما در خفا میگفتند که این معاهده به آنها تحمیل شده است. در خاطرات اسداللهعلم نیز آمده است که سفیر عراق به علم گفته بود امروز شما برتر بودید، اما یک زمانی ما جبران میکنیم و برتریمان را به شما ثابت میکنیم! روز ۲۶ شهریورماه ۱۳۵۹ که شروع جنگ قریب الوقوع بود، صدام به صورت نمادین معاهده الجزایر را پاره کرد و سپس چهار، پنج روز بعد جنگندههایش فرودگاههای کشور را بمباران کردند و جنگ رسماً شروع شد. در طول جنگ، ایران همواره بازگشت عراق به این معاهده را یکی از شروطش برای پایان جنگ اعلام میکرد و عراق نمیپذیرفت. بعد از برقراری آتش بس و شروع مذاکرات نیز آنها دنبال تحمیل یک معاهده دیگر به ایران بودند که عاقبت هم موفق نشدند و سال ۱۳۶۹ مقارن با حمله عراق به کویت، صدام خواستههای ایران را پذیرفت.
در آن طرف، واکنش عراق به اتمام جنگ و برقراری آتش بس چه بود؟
در خصوص رژیم بعث عراق، همیشه یک رفتار متضاد و دو پهلو میبینیم. آنها حتی وقتی که شکست میخوردند هم خودشان را در داخل کشور پیروز نشان میدادند. بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، صدام اعلام کرد که این یک پیروزی برای عراق است و در بغداد جشن راه انداخت! ولی وقتی مجدد به ایران حمله کرد، نشان داد که چندان هم از این وضعیت راضی نیست و میخواهد با اشغال یک شهر مهم از ایران (نظیر خرمشهر یا آبادان یا اهواز) امتیازهایی از این جنگ هشت ساله به دست آورد. اما وقتی که رزمندهها در دو هفته پایانی جنگ تحمیلی، مقاومت جانانهای در برابر ارتش او انجام دادند، بدون اینکه هیچ بهرهای از تجاوزش ببرد، مجبور شد آتش بس را قبول کند. در واقع پذیرش آتش بس شروع یکسری مشکلات بسیار جدی برای عراق بود که نهایتاً صدام را وادار کرد به کویت حمله کند.
منظورتان از این مشکلات بدهیهای عراق است؟
هم بدهیهای خارجی عراق است و هم مسائل دیگر. بدهی رژیم بعث در پایان جنگ تقریباً ۱۰ برابر ایران بود. آنها حدود ۹۰ میلیارد دلار بدهی داشتند. بهرغم آنکه در شروع جنگ نیز ذخایر ارزی عراق رقم قابل توجهی بود (برخی از منابع آن را از ۳۰ میلیارد دلار تا ۴۰ میلیارد دلار اعلام کردهاند) بعثیها در طول جنگ آن قدر سلاح خریدند و خدمات دریافت کردند که علاوه بر از دست دادن این ذخایر، بدهی هنگفتی نیز بالا آوردند. گذشته از بدهیها، بعثیها در این هشت سال یک ارتش چند ۱۰۰ هزار نفری تشکیل داده بودند که باعث شده بود از کارگران خارجی برای صنایع خود استفاده کنند. البته این کارگرها گاهی هم، باجی بود که عراق به کشورهای عربی میداد. مثلاً وقتی از مصر تسلیحات یا خدمات مستشاری دریافت میکرد، در عوض میپذیرفت که کارگرهای مصری به عراق بیایند و کار کنند. بعد از پایان جنگ یکی از دغدغههای صدام خلاصی از شر این کارگرها بود. نهایتاً این مسائل باعث شد میانه او را کشورهای عربی بهم بریزد و به کویت حمله کند.
خیلی از فضای روزهای مرداد ۱۳۶۷ فاصله نگیریم. در تاریخ جنگ تحمیلی آمده که روز ۲۹ مرداد آتش بس رسمی بین ایران و عراق برقرار شده است. علت این امر چیست؟
در واقع روز ۱۵ مرداد عراق یک بیانیه میدهد و اعلام میکند که آتشبس را پذیرفته است. اما لازم بود که این مسئله به صورت رسمی از سوی سازمان ملل نیز تأیید شود. چون اگر بنا به قول بعثیها بود که آنها در ماجرای حمله ۳۱ تیر ۶۷ نشان داده بودند که بدعهد هستند؛ لذا بعد از اعلام آتش بس از سوی عراق، آمد و شدهایی در عالم دیپلماتیک صورت گرفت. قرار شد نیروهای یونیفل به مرزها بیایند و ضامن برقراری آتش بس شوند. نهایتاً دبیرکل سازمان ملل روز ۲۹ مردادماه برقراری آتش بس رسمی بین ایران و عراق را طی بیانیهای اعلام کرد و از صبح همان روز ۲۹ مرداد هم به صورت رسمی و هم در عمل آتش بس برقرار شد و میتوانیم بگوییم که جنگ تحمیلی صدام بعثی به دو ملت ایران و عراق، روز ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ به اتمام رسید.
نیروهای یونیفل چه زمانی در مرزها مستقر شدند؟
استقرار نیروهای سازمان ملل بر طبق قطعنامه ۶۱۹ شورای امنیت بود که ۱۸ مرداد ۱۳۶۷ تصویب شد. تقریباً ۱۶ قطعنامه را شورای امنیت از سال ۵۹ الی ۶۸ در خصوص جنگ ایران و عراق تصویب کرد که چند مورد از این قطعنامهها بعد از پایان جنگ بود. همین قطعنامه ۶۱۹ یکی از این موارد است که ۱۸ مرداد ۶۷ تصویب شد و در خصوص استقرار نیروهای ناظر بر ایران و عراق بود. چند روزی هم طول کشید تا این نیروها بیایند و مستقر بشوند. میتوانیم بگوییم که تقریباً از اواخر مردادماه ۱۳۶۷، نیروهای یونیفل آمدند و در مرزهای دو کشور مستقر شدند.
یک سؤالی برای من همیشه مطرح بود که ایران و عراق چه زمانی رو دررو با هم به مذاکره پرداختند؟
در طول جنگ هیچ وقت این دو کشور با هم مذاکره رودر رو نداشتند. مذاکرات ایران و عراق بعد از پذیرش آتش بس بود. اگر اشتباه نکنم از شهریور ۱۳۶۷ دو طرف برای اجرای مفاد قطعنامه ۵۹۸ پای میز مذاکره نشستند که البته نتیجه خاصی هم نداشت. مثلاً تبادل اسرا یکی از بندهای این قطعنامه بود که تا سال ۶۹ محقق نشد. خیلی عجیب است که میبینیم صدام روی خواستههای نامشروع خودش تا چه حدی لجاجت داشت. او از قبل شروع جنگ تا مدتها بعد از آن، همواره دنبال تحمیل یک معاهده غیر از معاهده ۱۹۷۵ الجزایر بود. حتی در مورد اسرا هم قبول نمیکرد که تبادل به این زودیها انجام شود. البته این را هم میدانست که ما ۷۵ هزار اسیر از او داریم و آنها ۴۵ هزار اسیر از ما دارند؛ لذا ۳۰ هزار اسیر کم داشت. بعثیها در طول مذاکرات همیشه زیاده خواهی داشتند و میخواستند شرایط و خواستههای خودشان را به ما تحمیل کنند. ایران هم پای خواستههای به حقش ایستاد و نگذاشت زیاده خواهی آنها به نتیجه برسد. نهایتاً مرداد سال ۶۹ وقتی که عراق به کویت حمله کرد، ظرف سه روز عمده اسرای دو طرف مبادله شدند. این وقایع نشان داد که اگر صدام لجاجت را کنار میگذاشت، خیلی از امور میتوانست به سرعت حل شود. خاطرهای از زبان آزادهها نقل میشود که بعد از پایان جنگ، آنها فکر میکردند خیلی زود آزاد میشوند. بنابراین هرچه آذوقه داشتند را به عنوان «هفته بخور بخور» مصرف میکنند. اما انتظارشان در آن مقطع بیفایده بود و قریب به اتفاق اسرای ما، دو سال بعد آزاد شدند. به هرحال آزادی اسرا یکی از نشانههای پیروزی و نصرت ملت ایران در جنگی نابرابر بود که به عنوان یک نقطه ارزشمند در تاریخ این سرزمین خواهد درخشید.