خیرالنسا‌ء واقعیت جامعی از ایثار زنانه در جنگ است

سه شنبه, 06 تیر 1402 10:18 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

نهم خرداد ماه سال ۱۴۰۲ دیدار اعضای ستاد مرکزی کنگره ملی شهدای سبزوار و نیشابور با رهبر معظم انقلاب برگزار شد؛ دیداری که در آن حضرت آقا به بانوی «ده صدخرو» اشاره کردند و فرمودند: «زنده نگه داشتن یاد آن بانویی که در ده صدخرو یا هر جای دیگر در خانه‌اش ۱۰ تا تنور می‌زند که برای رزمندگان نان بپزد، جهاد است.»

به گزارش خط هشت، همین اشاره از جانب امام خامنه‌ای کافی بود سراغ نویسندگانی برویم که از بانو خیرالنساء و همت زنان صدخرویی نوشتند. «نان سال‌های جنگ» و کتاب «خیرالنساء» از جمله این آثار مکتوب است. همچنین دو کتاب قصه کودکانه به نام‌های «خیرالنساء و گندمک» و «یک دونه نون صد دونه نون» در رابطه با این بانوی صدخرویی به چاپ رسیده است. بانو خیرالنساء صدخرویی به عنوان یک زن روستایی در روستای خود فرماندهی گردانی از زنان را در پشتیبانی از جبهه‌ها به عهده می‌گیرد که اگر این کار را نمی‌کرد، کسی به او خرده نمی‌گرفت. درست است که جنگ با آن‌ها کاری نداشت، اما آن‌ها با جنگ کار داشتند. به همت این زنان تا پایان جنگ هشت ساله، هر ماه یک خاور پر از نان راهی جبهه‌ها می‌شد. نان فقط یک قلم از تولیدات زنان این روستا بود. پخت کلوچه و مربا، درست کردن رشته آش، بافتنی و خیاطی هم بخش دیگری از فعالیت‌های این بانوان صدخرویی بود. تشکیلات زنانه آن‌ها طوری بود که می‌توانستند این مجاهدت زنانه را طوری مدیریت کنند که به زندگی خانوادگی‌شان لطمه‌ای وارد نشود و حتی فرزندان، همسران و برادران‌شان را نیز راهی جبهه‌ها می‌کردند. ادامه زندگی و مجاهدت‌های بانو خیرالنساء را در همکلامی با نویسنده کتاب «خیرالنساء» پیش رو دارید.

تاریخ شفاهی سبزوار
سمانه آتیه‌دوست که دانشجوی ارشد رشته ادبیات پایداری است، از چگونگی ورودش به عرصه نویسندگی می‌گوید: «من کارم را با دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی (تاریخ شفاهی سبزوار) از سال ۱۳۹۷ آغاز کردم. ابتدا کار تحقیق انجام می‌دادیم و آموزش می‌دیدیم که چطور با سوژه‌های‌مان مصاحبه بگیریم و خاطرات‌شان را ثبت کنیم. بعد از آن دوره‌های مربوط به تدوین را گذراندم و روی برخی از پروژه‌ها کار کردم، «پروژه اطلس انقلاب سبزوار» یکی از این طرح‌ها بود که هنوز به چاپ نرسیده است.»

صدخرو از رصد تا چاپ
آتیه‌دوست در ادامه از نگارش اولین کتابش «خیرالنساء» می‌گوید: «بعد از ادامه همکاری‌ام با تاریخ شفاهی سبزوار، اولین کاری که در فروردین ماه سال ۱۳۹۹ به من پیشنهاد شد، کتاب خیرالنساء بود. بخش اصلی مصاحبه‌های پروژه «بانو خیرالنساء صدخرویی» را آقای محمد اصغر‌زاده انجام داد. تعدادی از این مصاحبه‌ها گرفته شده بود و من برای مصاحبه تکمیلی وارد کار شدم. لازم می‌دانم این را هم بگویم که بچه‌های تاریخ شفاهی سبزوار سال ۱۳۹۴ این سوژه را رصد کرده بودند. آن‌ها به دنبال بانوانی که در ستاد‌های پشتیبانی سبزوار در زمان جنگ کار پخت نان و کلوچه را انجام می‌دادند، می‌گشتند که تا آن زمان موفق به شناسایی‌شان نشده بودند، اما در یکی از مصاحبه‌ها با یک رزمنده از او سؤال می‌کنند، شما بانوانی را که در این امر مشارکت داشتند، می‌شناسید؟! که ایشان می‌گوید بله مادر خودم خانم خیرالنساء.»

مستند «خیرالنساء»
وی به کسب جایزه مستند خیرالنساء در جشنواره عمار اشاره می‌کند و می‌گوید: «بعد از آشنایی بچه‌های تیم به روستای صدخرو می‌روند و با خیرالنساء صحبت می‌کنند. همان جا هم کلی عکس و تصویر از ایشان می‌گیرند. اهمیت این سوژه و استقبال خوب و صمیمی بانو خیرالنساء باعث شد مستند ایشان به کارگردانی علیرضا باغشنی تهیه شود و در سال ۱۳۹۵ در هفتمین جشنواره عمار فانوس بخش «ملت قهرمان» را کسب کند. یکی از اقدامات بانو خیرالنساء در زمان اکران مستندش در جشنواره پخت ۲ هزار کلوچه توسط زنان روستای صدخرو بود که به جشنواره عمار ارسال و در آنجا توزیع شد. این اقدام خیرالنساء تأثیر و مفهوم زیادی را درپی داشت، کلوچه‌هایی که سال‌ها پیش به همت زنان روستا برای رزمندگان پخته و ارسال می‌شد، امروز به دست رزمندگان جبهه فرهنگی می‌رسید. این به آن معنا بود که در هر جبهه‌ای که باشید زنان صدخرو پشت شما هستند و شما را در اشاعه فرهنگ ایثار و شهادت حمایت می‌کنند.»

«نان سال‌های جنگ»
این نویسنده دفاع مقدس به کتاب «نان سال‌های جنگ» که به نقش زنان روستایی صدخرو در پشتیبانی جنگ می‌پردازد، اشاره می‌کند و می‌گوید: «بعد از آن دوستان به صدخرو رفتند و با زنان روستایی که در پخت نان و کلوچه در دوران جنگ همکاری داشتند گفتگو‌هایی را ضبط کردند. این گفتگو‌ها در کتابی به نام «نان سال‌های جنگ» به تحقیق آقای محمد اصغرزاده و قلم آقای محمود شم‌آبادی به رشته تحریر درآمد. آقای شم‌آبادی در این کتاب به نقش زنان روستای صدخرو در پشتیبانی جنگ می‌پردازد. زنان صدخرو از انتشار این کتاب به عنوان اولین کتابی که در کشور به نقش زنان یک روستا در پشتیبانی جنگ می‌پردازد، خیلی خوشحال بودند.»

ماجرا‌های خانه بانو خیرالنساء
او در ادامه از چرایی نگارش کتابی به نام خیرالنساء اینگونه می‌گوید: «فروردین سال۹۹ به من پیشنهاد نگارش کتاب خیرالنساء داده شد. من هم از این پیشنهاد بسیار خوشحال شدم و استقبال کردم. این کار اولم بود برای همین کمی نگران بودم که نکند از عهده‌اش برنیایم. دوست داشتم شخصیت ایشان به شکل واقعی و درست بیان و روایت شود. نمی‌خواستم خدایی ناکرده در معرفی ایشان کوتاهی کنم. کار کتاب خیرالنساء را با توکل به خدا شروع کردم. روند نگارش این کتاب ۵/۱ سال طول کشید تا با اصلاحات آن نهایتاً در دی ماه۱۴۰۱ توسط انتشارات راه‌یار منتشر شد. تولید این کتاب حاصل یک کار تیمی است. از تحقیق آن گرفته تا مشاوران کتاب و تیم ویراستاری و تولید که هر کدام به سهم خود در به ثمر رسیدن این کتاب نقش داشتند.»
نویسنده خیرالنساء از روند تهیه مطالب کتاب و همکلامی‌اش با بانو خیرالنساء می‌گوید: «آقای محمد اصغرزاده زحمت گرفتن حدود ۳۱ ساعت مصاحبه اولیه را سال ۱۳۹۵ کشیده بودند و من برای تکمیل جزئیات نیاز به مصاحبه بیشتری داشتم. تابستان سال ۱۳۹۹ و دوران بیماری کرونا بود. بانو خیرالنساء گاهی به تهران منزل فرزندان‌شان می‌رفتند. کمی سخت پیدای‌شان کردم و نهایتاً در سبزوار همدیگر را دیدیم و کار مصاحبه را شروع کردیم. اولین بار بود که ایشان را برای مصاحبه از نزدیک ملاقات می‌کردم؛ مادربزرگی مهربان و صمیمی. ابتدا گفت من دیگر چیزی یادم نمی‌آید، اما بعد از صحبت‌هایی که با ایشان داشتم موافقت کرد همراهی‌مان کند. آن روز‌ها ایشان ۹۵ سال داشتند. کمی مریض‌احوال بود و همین کمی کار را سخت می‌کرد. با همه این شرایط خانم خیرالنساء پذیرفت برگ‌های دیگری از زندگی‌اش را تورق کند. کنارش نشستم. وقتی از آن روز‌ها و از صدخرو برایم می‌گفت، در خیالاتم می‌رفتم روی ایوان خانه بانو خیرالنساء. به تصویر کشیدن روستای صدخرو و خانه‌ای که سال‌ها پیش محل پخت نان و کلوچه بود، برایم جالب بود. بیشتر که گوش می‌کردم، صدای همهمه و شور و شوق زنان روستایی را در حال پخت نان می‌شنیدم. حال و هوای عجیبی داشت شنیدن درباره خانه بانو خیرالنساء از زبان خود خیرالنساء. در طول مصاحبه گاهی در ذهنم حوض آب و درختان خانه خانم خیرالنساء را که قدمت زیادی داشتند مجسم می‌کردم و با خودم می‌گفتم شاید این‌ها اگر زبان به روایت باز می‌کردند، می‌توانستند حرف‌های شنیدنی زیادی را از آن روز‌ها برای‌مان روایت کنند. در نهایت مصاحبه‌های من حدود دو ماه طول کشید و بعد از آن کار نوشتن کتاب را آغاز کردم.»

زنانی که خود تاریخند
این نویسنده دفاع مقدس از انگیزه نگارش این کتاب می‌گوید: «انگیزه من از نگارش این کتاب معرفی بانو خیرالنساء به عنوان یک زن مسلمان ایرانی بود که توانست در زمان خودش با توجه به شرایطی که وجود داشت، یک کار خیلی بزرگ انجام دهد و دین خود را به اسلام ادا کند. همت ایشان و زنان روستایی توانست یک خلأ را در کشور پر کند و کشور را رو به جلو در مسیر پیشرفت قرار دهد. خانم خیرالنساء خیلی گمنام بود. در طول تاریخ دفاع مقدس ما پای صحبت بسیاری از فرماندهان جنگ نشستیم، پای روایت کسانی که در دوران جبهه مسئولیت داشتند، نشسته‌ایم، اما سراغ این زنان گمنام نرفته‌ایم؛ کسانی که روایت‌های زیادی از دفاع مقدس در سینه‌شان محفوظ مانده، کسانی که روایت‌های‌شان بخشی از تاریخ و هویت ایرانی- اسلامی یک زن مسلمان است که هیچ جا هیچ سند و مدرکی از فعالیت‌های ایشان نبوده و نیست، کسانی که به معنای واقعی چهره زنانه جنگ را نشان دادند. وقتی سراغ‌شان می‌رویم متوجه می‌شویم این‌ها خود تاریخند. اینان زنانی هستند که متأسفانه با گذشت زمان یکی‌یکی‌شان را از دست می‌دهیم و متوجه نمی‌شویم این نبودن‌های‌شان چه تأثیری بر تاریخ دفاع مقدس خواهد داشت. انگیزه دیگر من این بود که کتاب الگویی شود برای هر کسی که می‌تواند سراغ چنین سوژه‌هایی برود و خاطرات‌شان را ثبت کند. نه فقط سوژه‌هایی که در دهه ۶۰ بودند، حتی سوژه‌هایی که امروز با حرکت‌شان باری از دوش کشور برمی‌دارند و امیدآفرینی می‌کنند، چه در بخش‌های علمی، چه اقتصادی و چه ورزشی؛ افرادی که شاید خیلی در جامعه دیده نشوند، اما حقیقت این است که جامعه ما با وجود چنین آدم‌هایی نفس می‌کشد و سرپای خودش ایستاده و این در صورتی اتفاق می‌افتد که همه دست به دست هم بدهیم برای ثبت این آدم‌ها. دوست داشتم این بانو را روایت کنم که همه او را بشناسند. باید پای صحبت‌های او می‌نشستید تا طعم خوش روایت‌هایش بر جان‌تان بنشیند. برایم سخت بود، اما همه آنچه می‌توانستم از زندگی او استخراج کردم. من با فضای روستا ناآشنا بودم. وقتی خیرالنساء از چگونگی پخت نان و کلوچه در تنور می‌گفت، من آن را با همان دستانی مجسم می‌کردم که سال‌ها پیش به خود مأموریت داده بود تا با عشق به اسلام و کشورش قوتی برای رزمنده‌ها مهیا کند. می‌خواستم همه زیبایی‌ها و همچنین سختی‌های محیط روستایی را برای مخاطبانم روایت کنم، اما به عنوان نویسنده اثر، تفاوت سنی زیادی با ایشان داشتم. او متولد ۱۳۰۴ بود و من متولد۱۳۷۲ بودم، اما نشستن پای حرف‌هایش شیرینی خاص خودش را داشت و بعد از اتمام کار کتاب انگار چند واحد روستاشناسی پاس کرده بودم و دیگر روستا و محیطش برایم گنگ و نامأنوس نبود. بانو خیرالنساء در طول مصاحبه هوای من را داشت. تا آنجا که می‌توانست، اجازه نمی‌داد سختی بکشم با سن و سالی که داشت، به من کمک می‌کرد تا خوب و درست بنویسم. حافظه ایشان و جزئیاتی که به خوبی به خاطر داشت موهبتی بود تا بتوانیم این بخش از تاریخ را روایت کنیم.»

فوت بانو خیرالنساء
خانم آتیه‌دوست از فوت بانو خیرالنساء در اثنای تدوین کتابش می‌گوید: «یکی از مشکلات من در این کتاب فوت ایشان بود. کتاب به اتمام نرسیده بود که خانم خیرالنساء فوت شد. دوست داشتم باشد تا کم‌و‌کاستی‌های کتاب را با او تکمیل کنم. دوست داشتم ثمره زحماتش را ببیند. فوت ایشان من را خیلی ناراحت کرد، اما گویی قسمت نبود. یک آرزو هم داشتم که نشد عملی شود. دوست داشتم وقتی کتاب آماده و منتشر شد و فرزندم به دنیا آمد، همراه با او این کتاب را خدمت خانم خیرالنساء ببرم و تقدیم کنم، اما متأسفانه ایشان آذر سال۱۳۹۹ از دنیا رفتند و این حسرت برای همیشه در دل من باقی ماند.»
خانم آتیه‌دوست مهم‌ترین ویژگی این اثر را مردمی بودن آن می‌داند و می‌گوید: «مهم‌ترین ویژگی این اثر این است که از دل مردمی است که خودشان انقلاب کردند، خودشان همه سختی‌ها را دیدند و خودشان داوطلبانه وارد میدان شدند؛ افرادی که گمنام و ناشناخته هستند و کسی تا به حال سراغ‌شان نرفته است. سادگی و صمیمیت بانو خیرالنساء در کتاب روی مخاطب تأثیر دارد. بعد از چاپ کتاب در پیام‌ها و بازخورد‌هایی که دیدم، متوجه شدم از دختر هشت ساله تا خانم ۶۰ ساله کتاب را خوانده بودند و بانو خیرالنساء را دوست داشتند. من می‌خواستم کل زندگی ۱۰۰ ساله این بانوی صدخرویی در کتابش تجلی پیدا کند. یکی از چالش‌های من در این کتاب رعایت لحن و گویش‌ها بود. در فصل‌های ابتدایی جنس خاطرات خانم خیرالنساء قدیمی و روستایی بود و ناخودآگاه لغات و واژه‌های نامأنوس زیادی را دربرداشت، اما از فصل سوم به بعد روایت خاطرات انقلاب و راهپیمایی و امام و جنگ بود که کمتر از آن لغات استفاده می‌شد. این همان تأثیر رسانه بود که حتی در روستا‌ها هم نوعی ادبیات مشترک به وجود آورده بود و «خیرالنساء» هم خیلی از این ادبیات دور نبود.»

تمام مجاهدت این بانوی صدخرویی
مرور آن روز‌های بانوان صدخرویی می‌تواند الگوی خوبی برای امروز ما باشد که ما هر کجا که هستیم و با هر توانی که داریم، برای کشور کار کنیم و باعث پیشرفت آن شویم. بانو خیرالنساء ابتدا پیشنهاد جهاد را برای پخت نان قبول می‌کند به گمان اینکه چند کیسه نان که بیشتر نیست، اما کمی بعد با خاور برایش آرد می‌آورند و می‌گویند که نان‌ها پخته و به جبهه ارسال شود. او به خدا توکل می‌کند و کار را شروع می‌کند. زنان روستا را خبر می‌کند و آن‌ها هم خودشان را به خانه خیرالنساء می‌رسانند. بانو خیرالنساء بخواهد یا نخواهد فرماندهی گردان زنان نانوا را بر عهده می‌گیرد و با مدیریت او در طول سال‌های جنگ نان و اقلام دیگر به جبهه‌ها ارسال می‌شود.
آن زمان بسیاری از آن زنان روستا کمک‌خرج خانواده بودند، اما پای جبهه که وسط می‌آید، بدون هیچ منتی در کنار خانم خیرالنساء شروع به پخت نان می‌کنند، بی‌آنکه دستمزدی بخواهند یا گلایه و شکایتی کنند. گاهی بین‌شان حرف و حدیث پیش می‌آمد که چرا وقتی آرد آمد مرا خبر نکردید، خیلی مراقب بودند اگر لباسی می‌دوزند، درست باشد. نان سیاه نشود و نسوزد و خوش‌طعم باشد. رزمندگان صدخرویی وقتی به مرخصی می‌آمدند از کیفیت کلوچه‌ها و مرباهای‌شان تعریف می‌کردند. همین‌ها روحیه زنان روستا را تقویت می‌کرد. میان پخت‌و‌پزهای‌شان هم گاهی این خبر شهادت‌ها بود که بهانه‌ای می‌شد برای اینکه دور خانواده شهید جمع شوند تا با نانی که می‌پزند از میهمانان شهدا پذیرایی کنند. بعد از جنگ تحمیلی، جهاد به رسم تشکر از بانوخیرالنساء برای او چرخ خیاطی و سجاده نماز می‌آورد، اما او آن را نمی‌پذیرد و می‌گوید: «این را به دختر دم بخت روستای‌مان می‌دهم که نیاز دارد، اما سجاده را برمی‌دارد و این سجاده می‌شود، تمام دستمزد این بانوی صدخرویی.»

روایتی از تاریخ
او می‌گوید: «سعی کردم در کتاب خاطرات خیرالنساء خاطرات زن روستایی ایرانی را در برهه‌های مختلف زمانی بیاورم و تا جایی که امکانش وجود دارد به جزئیات آن هم بپردازم. خانم خیرالنساء روایتش را از حدود سال ۱۳۰۴ شروع کرد و ما در این کتاب از فضای اعتقادی، از سبک زندگی روستایی، از مشکلات روستا، از ۱۱ فرزند بانوخیرالنساء، از انقلاب، از جنگ، از فوت امام، از همه و همه گفتیم. ما از نان‌هایی که باز هم به همت زنان صدخرویی پخته شد و به مراسم ارتحال امام رسید صحبت کردیم تا رسیدیم به روز فوت ایشان. کتاب خاطرات خیرالنساء فقط بحث پشتیبانی جنگ این بانو نیست و سعی کردم به تمام ابعاد زندگی این بانو، فردی، خانوادگی و اجتماعی بپردازم و بستر خانواده‌ای که بانو خیرالنساء درآن رشد کرد و ویژگی‌های شخصیتی مثل بی‌تفاوت نبودن این بانو را در تمام زندگی‌اش نشان بدهم. در کتاب، در دل خاطراتی که بانو خیرالنساء تعریف می‌کند ما بخشی از تاریخ کشورمان را از زبان و نگاه یک زن روستایی می‌بینیم، مثلاً زمان کشف حجاب اجباری رضاخانی، ممنوعیت روضه‌ها زمان پهلوی اول و بحث قحطی سال ۱۳۲۰، همه این‌ها در لابه‌لای خاطرات خیرالنساء دیده می‌شود و کنشی را که آن‌ها در آن زمان نسبت به این اتفاقات داشتند، می‌بینیم. همچنین «خیرالنساء» می‌تواند زیست روستا را هم به ما معرفی کند. متأسفانه در این زمان گاهی به روستا کمتر اهمیت داده می‌شود، اما سوژه‌هایی مثل بانو خیرالنساء می‌تواند اهمیت روستا و زنان روستایی و قدرت اثرگذاری آن‌ها حتی در سطح حل مسائل کلان کشور را نشان دهد تا امروز هم بتوانیم برای حل مسائل کشور از این سرمایه‌ها و ظرفیت‌های عظیم اجتماعی استفاده کنیم.»

یاد حاج عباس بخیر
سمانه آتیه‌دوست از حمایت خانواده‌اش در طول کار نویسندگی می‌گوید: «با وجود چالش‌هایی که هر زنی ممکن است در زندگی داشته باشد، حمایت خانواده به خصوص همسرم در این مسیر خیلی برایم مهم بود، یعنی گاهی ممکن است کسی فکر کند چگونه هم درس بخوانیم، هم کتاب بنویسیم، هم خانواده‌مان را داشته باشیم، هم بچه‌داری کنیم، اما حقیقت این است که من هم مثل خیلی از زن‌ها در مسیر چالش‌هایی داشته‌ام و دارم، اما قطعاً بعد از لطف خدا و معصومین (ع)، در کنار برنامه‌ریزی و مدیریت زمان توسط خودم این حمایت خانواده، همسرم و دوستانم بود که به من کمک کرد بتوانم در این مسیر حرکت کنم. حین کار گاهی یاد حاج عباس همسر بانو خیرالنساء می‌افتادم که شاید اگر حمایت‌هایش نبود خانم خیرالنساء نمی‌توانست این کار بزرگ را برای پشتیبانی جنگ مدیریت کند.

خانواده انقلابی ایران‌
می‌خواهم بگویم این‌ها در کنار هم مهم است. ما باید در کنار معرفی الگوی سوم زن، الگوی مرد مسلمان را هم نشان دهیم و این می‌شود معنای خانواده انقلابی و مسلمان ایرانی. در خانواده‌ای که در آن اعضای خانواده همدل و همراه هستند و ضرورت‌های زمانه خودشان را درک می‌کنند، قطعاً اعضای آن خانواده فرصت رشد و اثرگذاری بیشتری خواهند داشت.»

 
 
 
خواندن 155 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/f714239526d247f01ba72774895414aa.jpg
کتاب « ب مثل بابا ع مثل عشق» به نویسندگی «فرانک ...
cache/resized/c0eb470bcee87c9607e9d980bedac252.jpg
کتاب «نارگول» مجموعه داستان‌های ترکی آذربایجانی ...
cache/resized/30ce90b265575319c4e20807f73088c9.jpg
مجموعه شعر دفاع مقدس با عنوان «سطری از رگ‌های ...
cache/resized/9b78be751016054d15384e51dce46f66.jpg
کتاب «پرواز با خورشید» سرگذشت پژوهی شهدای دهه اول ...
cache/resized/1d6bdd68195fd28182a7b5375c42b3a5.jpg
کتاب «پیام افق» مجموعه اشعار «میر داود خراسانی» ...
cache/resized/648e03a74b645c23d652f178eba18670.jpg
اکبری که نگارش «آخرین فرصت» را فرصت ناب زندگی‌اش ...
cache/resized/93f4eb7bff33a45e387b33707ce87cdd.jpg
امروز به مناسبت چهل و چهارمین هفته دفاع مقدس از ...
cache/resized/faf58c1d54b1975680b9c3141b6179d7.jpg
کتاب «بر مدار مد» بررسی تاثیر عوامل برترساز توان ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family