×

هشدار

JUser: :_بارگذاری :نمی توان کاربر را با این شناسه بارگذاری کرد: 690

ظرف غذا و قضای حاجتمان یکی بود؛ اوج رفاه در اسارتگاه بعثی‌ها!

در اوایل اسارت به قدری در سختی بودیم که وقتی ما را به انبار بزرگی بردند، در آنجا احساس رفاه می‌کردیم. چون می‌توانستیم پاهایمان را دراز کنیم و با نان خشک‌هایی که در گوشه گوشه انبار بود، خودمان را از گرسنگی نجات بدهیم.

چهارشنبه, 03 شهریور 1400 08:02 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

برای اسرای دفاع مقدس درد دوری از وطن و خانواده و بی‌خبری از آن‌ها یک طرف، کتک خوردن و بی‌حرمتی از طرفی دیگر بسیار زجردهنده بود؛ طوری که حتی نمی‌توانیم یک ساعت خودمان را در آن وضعیت تصور کنیم. کتاب «شهردار اردوگاه» به گوشه‌ای از این روزهای سخت که برای آزاده سرافراز «فریدون بیاتی» و دوستانش گذشته، پرداخته است. در ادامه روایت او از ظرف غذای اسرا را که بعثی‌ها در اختیارشان می‌گذاشتند، می‌خوانیم.

ظرف غذا و قضای حاجتمان یکی بود

در اسارتگاه بعثی‌ها یک پیت حلبی به ما می‌دادند که در آن قضای حاجت کنیم و صبح اجازه می‌دادند تا آن را در توالت‌های پادگان خالی کرده و در کمال بی‌شرمی، ناهار و شام ما را در همان پیت ریخته و به اتاق برمی‌گرداندند. اکثر بیمارهای جسمی اسرا مربوط به همین بود که ظرف غذا و قضای حاجتمان یکی بود. تلاش آن‌ها در اعمال فشار روحی و توهین‌های شخصیتی کاری بسیار عمدی و دیکته شده بود. چون در هر سلول اسارتگاهی که می‌رفتیم، این رفتار مشاهده می‌شد.

اوج رفاه در اسارتگاه بعثی‌ها!
آزاده سرافراز فریدون بیاتی

احساس رفاه در اسارت

پادگان بزرگ در بغداد و سوله‌ای شبیه یک انبار بزرگ بود که ما را توی آن ولو کردند. اینجا بر بقیه جاهایی که ما را برده بودند، چند مزیت داشت. اولاً که بعضی از ما برای بازجویی انتخاب می‌شدیم، نه همه ما. ثانیاً این سوله آنقدر بزرگ بود که می‌توانستیم به راحتی پاهایمان را دراز کنیم. ثالثاً برای رفع حاجت، چیزی که عموماً در اسارت بیش‌ترین سهم شکنجه‌های روحی و جسمی را بر اسرا از طرف بعثی‌ها تحمیل می‌کرد، تقریباً حل شده بود؛ چون در گوشه‌ای از همین انباری بزرگ ناچاراً اختصاص به آن داده بودیم.

رابعاً برای رفع گرسنگی  آن قدر نان خشک در گوشه گوشه این سوله بزرگ پیدا می‌شد که بتوانیم به جنگ گرسنگی برویم. خامساً ظرف غذایمان نیز عوض شد. ظروفی بیضی شکل به ما دادند که هر کدام برای ۱۵ تا ۲۰ نفر اختصاص داشت. از طرفی ظرف آب ما هم جدا شد. پیتی بزرگ مخصوص این کار بود که جای پیت قبلی یا گلدان شکسته و کاسه شکسته زندان زبیر را پر کرده بود. همین باعث شد که احساس کنیم در رفاه قرار گرفته‌ایم!

 فریدون بیاتی معروف به عمو فریدون در آبان ماه ۱۳۵۹ در منطقه دارخوین به اسارت بعثی‌ها درآمد و پس از ۱۰ سال در ۲۹ مرداد ۱۳۶۹ به کشورمان بازگشت.

منبع: تا شهدا

خواندن 490 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/f714239526d247f01ba72774895414aa.jpg
کتاب « ب مثل بابا ع مثل عشق» به نویسندگی «فرانک ...
cache/resized/c0eb470bcee87c9607e9d980bedac252.jpg
کتاب «نارگول» مجموعه داستان‌های ترکی آذربایجانی ...
cache/resized/30ce90b265575319c4e20807f73088c9.jpg
مجموعه شعر دفاع مقدس با عنوان «سطری از رگ‌های ...
cache/resized/9b78be751016054d15384e51dce46f66.jpg
کتاب «پرواز با خورشید» سرگذشت پژوهی شهدای دهه اول ...
cache/resized/1d6bdd68195fd28182a7b5375c42b3a5.jpg
کتاب «پیام افق» مجموعه اشعار «میر داود خراسانی» ...
cache/resized/648e03a74b645c23d652f178eba18670.jpg
اکبری که نگارش «آخرین فرصت» را فرصت ناب زندگی‌اش ...
cache/resized/93f4eb7bff33a45e387b33707ce87cdd.jpg
امروز به مناسبت چهل و چهارمین هفته دفاع مقدس از ...
cache/resized/faf58c1d54b1975680b9c3141b6179d7.jpg
کتاب «بر مدار مد» بررسی تاثیر عوامل برترساز توان ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family