به گزارش خط هشت، در دومین سال دفاع مقدس که عملیات طریقالقدس انجام شد، جبههها هنوز با کمبود امکانات، سلاح و مهمات روبهرو بود. با این وجود رزمندگان با عشق و علاقه و خستگیناپذیر در جبههها حضور داشتند و همه به دنبال موفقیت در عملیاتهای پیش رو بودند. عملیات طریقالقدس در تاریخ دفاع مقدس از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. پیروزی در این عملیات روند عملیاتهای موفقیتآمیز رزمندگان در جبههها را ادامه داد و منجر به آزادسازی خرمشهر شد. در جریان عملیات طریقالقدس، رزمندگان شجاعی برای به سرانجام رساندن عملیات به شهادت رسیدند که شهید هادی قلیپور یکی از آنها بود.
هادی قلیپور از شهر مشهد خودش را به جبههها رسانده بود. ۱۷-۱۶ سال بیشتر نداشت و جزو جوانترین رزمندگان حاضر در جبهه به شمار میرفت.
باانگیزه و شور فراوانی آمده بود تا دشمن متجاوز بعثی را از خاک کشور بیرون کند. پدرش درآمد متوسطی داشت و بسیار به رزق حلال اعتقاد داشت.
شهید قلیپور در خانوادهای مذهبی بزرگ شد و شغل شریف نجاری را پیشه خود ساخت و تا قبل از اعزام به جبهه نیز در همین شغل مشغول به کار بود.
با وجود سن پایین، شهید از همان دوران ذهن تحلیلگری نسبت به مسائل روز اجتماع داشت. همین تبعیضهای آشکار در جامعه برای او بسیار سخت و دردآور بود.
هادی از اینکه میدید عدهای به سختی در خانههایی مخروبه زندگی میکنند و عدهای دیگر بدون زحمت در ناز و نعمت غوطهورند خونش به جوش میآمد. تحمل چنین وضعیتی برای او سخت و ناخوشایند بود.
هادی در این باره میگفت: من بعضی مواقع که برای انجام کارهای نجاری مجبورم به خانههای مدرن طاغوتی بروم همواره این سؤال را از خود میکنم که چرا باید اینها در این کاخها زندگی کنند، در حالی که بیشتر مردم زحمتکش شهر مجبورند در خانههای گلی و مخروبه زندگی کنند.
شهید قلیپور در دوران انقلاب نقشی فعال داشت و با عشقی عمیق به رهبر کبیر انقلاب اسلامی همواره در تمام راهپیماییها شرکت میکرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نقشی گسترده در بسیج مساجد داشت و وقتی میخواست به جبهه اعزام شود آخرین یادگار دوران کارگری خود را که یک موتورسیکلت بود، فروخت و پولش را به خانواده خود داد و راهی جبهه شد. او در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ به جبهه سوسنگرد اعزام شد و در تدارکات سپاه پاسداران مشغول به خدمت شد.
شهید قلیپور چهرهای آرام، خندان، جذاب و دوستداشتنی داشت و باعث میشد که در برخورد اول بچهها با او دوست شوند. بچهها هر وقت او را میدیدند به او میگفتند: «هادی تو آخرش شهید میشوی» و هادی لبخند زیبایی میزد و میگفت: «شهادت آرزوی من است. من در مشهد همیشه میرفتم پابوس امامرضا (ع)، ولی حالا میروم به دیدار خودش.»
او بعد از مدتی که در تدارکات بود به اصرار خودش وارد گروه عملیات شد. شجاعت و تقوای او همواره مورد تحسین برادران همرزمش قرار میگرفت. همرزمانش میگویند: او را نمیتوان در سطور معرفی کرد. هرگاه مشکلی به وجود میآمد شهید هادی قلیپور حاضر و یک پاسدار واقعی امام زمان (عج) بود. او پس از مدتی وارد سختترین قسمت عملیاتی یعنی وارد گروه شناسایی شد و همیشه با شوق زیاد به شناسایی مواضع دشمن میرفت و به علت عشق زیادی که به پاسدار بودن داشت به عضویت سپاه پاسداران سوسنگرد درآمد و راه پاسداران اسلام را در پیش گرفت. هادی به دنبال انجام سختترین و بزرگترین کارها بود و به راحتی سر نشستن نداشت. او از به عهده گرفتن مسئولیت و انجام دادن کارها استقبال میکرد و ترسی از سختی کاری نداشت. شهید قلیپور نمونه بارز یک رزمنده مؤمن و وظیفهشناس بود و با وجود همان سن کم میتوانست الگویی برای بزرگترها باشد. شهید هادی قلیپور در نیمهشب ۲۰ آبان ۱۳۶۰ که برای شناسایی نزدیک دشمن بعثی رفته بود، مورد اصابت چندین ترکش خمپاره قرار گرفت و به آرزوی خود که شهادت بود، رسید.
از اعزام تا شهادت هادی خیلی طول نکشید. او در عرض چند ماه بعد از اعزامش به جبهه در سن ۱۷ سالگی و در نهایت پاکی و معصومیت به دیدار معبود شتافت و نامش برای همیشه به عنوان یکی از قهرمانان ایران در تاریخ ثبت شد.
هادی قلیپور از شهر مشهد خودش را به جبههها رسانده بود. ۱۷-۱۶ سال بیشتر نداشت و جزو جوانترین رزمندگان حاضر در جبهه به شمار میرفت.
باانگیزه و شور فراوانی آمده بود تا دشمن متجاوز بعثی را از خاک کشور بیرون کند. پدرش درآمد متوسطی داشت و بسیار به رزق حلال اعتقاد داشت.
شهید قلیپور در خانوادهای مذهبی بزرگ شد و شغل شریف نجاری را پیشه خود ساخت و تا قبل از اعزام به جبهه نیز در همین شغل مشغول به کار بود.
با وجود سن پایین، شهید از همان دوران ذهن تحلیلگری نسبت به مسائل روز اجتماع داشت. همین تبعیضهای آشکار در جامعه برای او بسیار سخت و دردآور بود.
هادی از اینکه میدید عدهای به سختی در خانههایی مخروبه زندگی میکنند و عدهای دیگر بدون زحمت در ناز و نعمت غوطهورند خونش به جوش میآمد. تحمل چنین وضعیتی برای او سخت و ناخوشایند بود.
هادی در این باره میگفت: من بعضی مواقع که برای انجام کارهای نجاری مجبورم به خانههای مدرن طاغوتی بروم همواره این سؤال را از خود میکنم که چرا باید اینها در این کاخها زندگی کنند، در حالی که بیشتر مردم زحمتکش شهر مجبورند در خانههای گلی و مخروبه زندگی کنند.
شهید قلیپور در دوران انقلاب نقشی فعال داشت و با عشقی عمیق به رهبر کبیر انقلاب اسلامی همواره در تمام راهپیماییها شرکت میکرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نقشی گسترده در بسیج مساجد داشت و وقتی میخواست به جبهه اعزام شود آخرین یادگار دوران کارگری خود را که یک موتورسیکلت بود، فروخت و پولش را به خانواده خود داد و راهی جبهه شد. او در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ به جبهه سوسنگرد اعزام شد و در تدارکات سپاه پاسداران مشغول به خدمت شد.
شهید قلیپور چهرهای آرام، خندان، جذاب و دوستداشتنی داشت و باعث میشد که در برخورد اول بچهها با او دوست شوند. بچهها هر وقت او را میدیدند به او میگفتند: «هادی تو آخرش شهید میشوی» و هادی لبخند زیبایی میزد و میگفت: «شهادت آرزوی من است. من در مشهد همیشه میرفتم پابوس امامرضا (ع)، ولی حالا میروم به دیدار خودش.»
او بعد از مدتی که در تدارکات بود به اصرار خودش وارد گروه عملیات شد. شجاعت و تقوای او همواره مورد تحسین برادران همرزمش قرار میگرفت. همرزمانش میگویند: او را نمیتوان در سطور معرفی کرد. هرگاه مشکلی به وجود میآمد شهید هادی قلیپور حاضر و یک پاسدار واقعی امام زمان (عج) بود. او پس از مدتی وارد سختترین قسمت عملیاتی یعنی وارد گروه شناسایی شد و همیشه با شوق زیاد به شناسایی مواضع دشمن میرفت و به علت عشق زیادی که به پاسدار بودن داشت به عضویت سپاه پاسداران سوسنگرد درآمد و راه پاسداران اسلام را در پیش گرفت. هادی به دنبال انجام سختترین و بزرگترین کارها بود و به راحتی سر نشستن نداشت. او از به عهده گرفتن مسئولیت و انجام دادن کارها استقبال میکرد و ترسی از سختی کاری نداشت. شهید قلیپور نمونه بارز یک رزمنده مؤمن و وظیفهشناس بود و با وجود همان سن کم میتوانست الگویی برای بزرگترها باشد. شهید هادی قلیپور در نیمهشب ۲۰ آبان ۱۳۶۰ که برای شناسایی نزدیک دشمن بعثی رفته بود، مورد اصابت چندین ترکش خمپاره قرار گرفت و به آرزوی خود که شهادت بود، رسید.
از اعزام تا شهادت هادی خیلی طول نکشید. او در عرض چند ماه بعد از اعزامش به جبهه در سن ۱۷ سالگی و در نهایت پاکی و معصومیت به دیدار معبود شتافت و نامش برای همیشه به عنوان یکی از قهرمانان ایران در تاریخ ثبت شد.