بنیاد شهید بعد از فتنه ۸۸ ما را از گلزار شهدا برداشت. در زمان فتنه، ما اجازه نفس کشیدن به کسی ندادیم. چندین حرکت در سر قبر "ندا آقاسلطان" انجام دادند که ما جلوی این حرکت ها ایستادیم و خلاصه آنجا را با چنگ و دندان حفظ کردیم اما مرا از آن جا برداشتند و به جای دیگری منتقل کردند و
ساعت ۱۲ شب پُست را تحویل دادم و همراه با همرزمانم به سنگرهای خود رفتیم. نیم ساعتی نگذشته بود که دیدم صدای تیراندازی بلند شد. فورا بچه ها را بیدار کردم. تا از سنگر بیرون آمدیم...
در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی
سه جانباز فعال عرصه فرهنگ و اجتماع از انقلاب و آرمان هایش می گویند
جانبازان قطع نخاعی از دوران طلایی آرمانها میگویند. از روزگاری که جان آدمها به قیمت آرمانشان میارزید و حالا امروز جامعه در وضعیت محافظهکارانه و منفعتطلبانهای گیر افتاده است.
مادرم گفت کی به شما زن می دهد!؟ در همین حین یکی از فامیل های دور ما به نام "رسول کشاورز" شهید شد که در منطقه معاون فرمانده گروهان بود و در منطقه با هم بودیم. ایشان بعد از مجروحیت من شهید شد. با منزل تماس گرفتند که...
پرستاری از یک جانباز شیمیایی 70 درصد فقط عشق می خواهد و صبر و بنابراین با وجود مشکلات فراوان تنها با عشق می توان این مسیر را ادامه داد.
آسیب های روانی هم مثل آسیب های جسمی اگر به موقع تشخیص داده نشوند و تدابیر درمانی لازم صورت نگیرد، آثار و پیامدهای ناگواری بر خانواده و اجتماع به جا خواهند گذاشت.
آسیب های روانی هم مثل آسیب های جسمی اگر به موقع تشخیص داده نشوند و تدابیر درمانی لازم صورت نگیرد، آثار و پیامدهای ناگواری بر خانواده و اجتماع به جا خواهند گذاشت.
سال هاست که به عنوان کمک بهیار به جانبازان خدمت می کنم. بارها در زندگی خودم و سایر همکاران شاهد برکات ناشی از مستجاب شدن دعایشان بوده ام. کار کردن با جانبازان بسیار متفاوت تر از کار کردن با سایر بیماران است و پرستاری از ان ها برای ما افتخار است.