به گزارش خط هشت، چهارم مرداد ۱۴۰۲ در شب تاسوعای حسینی ستوان دوم علی شوقی هنگام دستگیری عاملان نزاع و درگیری طایفهای در منطقه دیناران شهرستان اردل به شهادت رسید. او در ایام عزای اباعبدالله الحسین (ع) بندبند زیارت عاشورا را به منصه ظهور رساند که فرمودند؛ انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم... او در راه اعتلای اسلام و در راستای تأمین امنیت برای مردم منطقهاش به شهادت رسید و خودش را به قافله کربلاییان رساند. مردم شهید پرور روستای آلیکوه هرساله در دهه اول محرم شاهد حضور شهیدعلی شوقی در صف اول عزای حسینی بودند که با لباس مشکی و سربند یا زهرا در میان صفوف زنجیر زنان حسینی شور و شعور میآفرید. حماسه او و رشادتش هیچگاه از یاد مردمان چهارمحال و بختیاری که ید طولایی در جهاد و شهادت دارند، بیرون نخواهد رفت. همه آمده بودند همه مردم چهارمحالوبختیاری از هر جا که توانستند خودشان را به مراسم تشییع شهید علی شوقی رساندند. هفتم مرداد ۱۴۰۲ آیین وداع و مراسم تشییع پیکر پاک و مطهر شهید علی شوقی آلیکوهی در ستاد فرماندهی انتظامی استان چهارمحال وبختیاری در شهرکرد برگزار شد. در ادامه پیکر شهید در شهرستان اردل تشییع و سپس در گلزار شهدای روستای آلیکوه به خاک سپرده شد. در ادامه این نوشتار با برادر شهید مدافع امنیت فراجا همراه و همکلام شدیم که از محضرتان میگذرد.
ارادتی که زبانزد است
هر چند روایت برادرانه برای او سخت بود، اما در این لحظات همراهیمان کرد تا سیره و سبک زندگی شهید علی شوقی به خوبی روایت شود.
کیهان شوقی میگوید: «من برادر شهید مدافع امنیت علی شوقی هستم که در چهارمین روز از مرداد ماه سال ۱۴۰۲ به شهادت رسید. ما اهل استان چهارمحال و بختیاری روستای آلیکوه از توابع شهرستان اردل هستیم که عشق و ارادت جوانان روستایمان آلیکوه به اهلبیت و انقلاب زبانزد خاص و عام بوده و در همین راستا جانبازان و شهدای زیادی را تقدیم انقلاب کردیم.
من چهار خواهر دارم و تنها برادرم شهید علی شوقی بود که به شهادت رسید. عمویم آقای فردوس شوقی جانباز هشت سال جنگ تحمیلی است و پسر عمه پدرم سردار ارسلان حبیبی از شهدای هشت سال جنگ تحمیلی است که در۳۰ دی ۱۳۶۰ در عملیات طریق القدس بستان به شهادت رسید.»
خدمت خالصانه
در ادامه این برادر شهید از علاقه برادر شهیدش به خدمت به نظام و مردم و چرایی ورودش به فراجا اینگونه روایت میکند: «برادرم با توجه به گرایش مذهبی و عشق و علاقهای که نسبت به اسلام و نظام داشت، سال ۱۳۹۰ وارد خدمت فراجا شد که خانواده نه تنها با این تصمیم ایشان مخالفت نکرد بلکه ایشان را در این مسیر نیز تشویق کردند و همیشه حامی ایشان بودند.
علی حدود ۱۹ سال داشت که وارد خدمت فراجا شد و تاکنون خالصانه در دفاع از امنیت کشور عزیزمان تلاش کرد. برادرم شهید علی شوقی حدود چهار سال در راهآهن استان خوزستان خدمت کرد و چند سالی در فرودگاه شهرکرد خدمت داشت و بعد از آن به شهرستان اردل منتقل شد و مسئول دایره قضایی در یکی از مراکز انتظامی در بخش دیناران از توابع شهرستان اردل شد.»
اهل حقیقت و صداقت
شاخصههای اخلاقی شهید علی شوقی از نگاه رفیق و برادرش شنیدنی بود. او فداکاری و از خودگذشتگی برای خانواده وتأمین امنیت مردم را از خصلتهای برجسته برادرش میداند و میگوید: «ایشان به خوشرویی و خوش اخلاقی با مردم زبانزد بود. بسیار مردمدار بود و دیگران را از جمله خودم را سفارش به احترام به مردم میکرد.
علی بسیار ساعی و تلاشگر بود. نه فقط در خدمت انتظامی بلکه ساعات استراحت خود را نیز صرف کمک به پدر و خانواده میکرد، اهل حقیقت و صداقت بود. شهدا را بسیار دوست داشتند و بسیاری خصلتهای خوب دیگر.»
پرستار پدر
او در ادامه میگوید: «برادرم در همه امورات و کارها برای من و خانواده پشتوانه و حامی بودند با توجه به اینکه مادرمان حدود شش ماه پیش به رحمت خدا رفتند و پدرم نیز بیمار هستند و مشکل قلبی دارند برادرم تمام وقت خود را صرف پرستاری از پدرم میکردند و از پدرم بسیار مراقبت میکرد.
زمانی که مادرمان به رحمت خدا رفت بهرغم اینکه کوچکترین فرزند خانواده بود، ولی روح بزرگی داشت و آنچنان احساس مسئولیت میکرد که به بقیه اعضای خانواده روحیه میداد، به من که برادر بزرگتر بودم میگفت نگران هیچی نباش و مسئولیت همه چی بامن، من همه کارها را انجام میدهم. همیشه خانواده را به برخورد خوب با مردم و احترام به مردم سفارش میکرد. حتی بسیاری از مخارج و هزینههای خانواده را عهدهدار بود. در اکثر مراسمهای مذهبی که برایش مقدور بود شرکت میکرد.»
لیاقت شهادت
به سختترین بخش همکلامیمان با کیهان شوقی برادر شهید مدافع امنیت میرسیم، به روایت از نحوه شهادت برادرش. بغضهای گاه و بیگاهش کار را سختتر میکند، اما رسالت خود را به پایان میرساند و میگوید: «در درگیری مسلحانه که بین دو طایفه در منطقه دیناران از توابع شهرستان اردل رخ داد و دو نفر فوتی داشت و چندین نفر زخمی، حسب دستور مقام قضایی و به همراه همرزمان خود به محل درگیری اعزام شدند که حین دستگیری قاتلین فراری مربوط به این درگیری در اثر تیراندازی و به ضرب گلوله به شهادت رسیدند.»
برادر شهید در ادامه از آرزوی شهادت برادرش هم میگوید: «در صحبتهای برادرانه که باهم داشتیم یا هروقت از شهادت صحبت میکردیم میگفت شهادت لیاقت میخواهد و نصیب هر کسی نمیشود و آرزوی شهادت داشت.»
شعور و شور حسینی
شهید علی شوقی از محبان و ارادتمندان به اهل بیت (ع) و عاشق ایام محرم بود. کیهان شوقی میگوید: «حقیقت این است که ارادت ایشان به اهل بیت مثال زدنی بود. این شهید عزیز عاشق امام حسین (ع) و ایام محرم بود، من یادم است هر سال دهه اول محرم هر جا که بود سعی میکرد خود را به زادگاهمان روستای آلیکوه برساند و در مراسم دهه اول محرم شرکت کند. هرساله در دهه اول محرم لباس مشکی میپوشید و یک سربند یا زهرا میبست و نفر اول صف زنجیر زنی بود و سعی میکرد مراسم را به اوج شور و شعور برساند. این را خود من چندین سال به عینه دیدم و از این کار برادرم بسیار خرسند میشدم.»
برات شهادت
و خبر رسید خبری در راه است... خبر شهادت را همرزمان شهید به ما دادند. ما بسیار ناراحت شدیم. اما من چیزی شبیه یک نور یا یک الهام درونی هم داشتم که مرا تسلی میداد و میگفت آرام باش برادرت به خواسته قلبیاش رسیده و شهید شده و الان میهمان امام حسین (ع) است و نزد خدا عزیز و گرامی است. در آن لحظات به یاد حرفهای برادرم از شهادت افتادم؛ از لیاقتی که بارها از آن صحبت کرده بود. افتخار کردم که خدا او را با شهادت برای خودش برگزید و با شهادت عاقبت او را رقم زد.
با توجه به اینکه برادرم لباس رزم در دفاع از امنیت کشور عزیزمان را بر تن داشت و در این مسیر بسیار شجاعت و از خودگذشتگی نشان میداد انتظار شهادت را داشتیم. حالا او باعث افتخار و مباهات خانواده و مردم روستای آلیکوه و چهارمحال و بختیاری شده است. افتخاری که در ایام عزای امام حسین، سیصد و سالار شهیدان کربلا، نصیبش شد. ما این شهادت را از خدمت عاشقانه و عزاداریهای خالصانهاش میدانیم و برات شهادتی که به دستان امام حسین (ع) امضا شده است. او در شب تاسوعای حسینی (ع) کربلایی شد. او نشان داد اگر در دهه ۶۱ هجری هم حضور داشت باز هم رخت جهاد بر تن میکرد و در جوار کربلاییان به مصاف دشمنان میرفت. برادرم ماند تا در سال ۱۴۰۲ کربلایی شدن را به تصویر بکشد. او ماند تا ۱۴۰۰ سال بعد از حادثه کربلا شهادت را به آغوش بکشد و بگوید حسینی شدن، عشق میخواهد...
جهاد ادامه دارد...
برادرانههای کیهان شوقی به انتهای مصاحبه میرسد. او با صلابت برادرانه از ارادت خانواده به ولایت فقیه میگوید و از جهادی دم میزند که با شهادت برادرش جانی تازه گرفته است. او میگوید: «خدای متعال را شاکریم که به ما عزت بخشید و در ایام دهه محرم و شب تاسوعای حسینی برادرم را به آرزویش که همان شهادت بود رساند و از همه عزیزان و هموطنان گرامی که با ما همدردی نمودند کمال تشکر و قدردانی را داریم.»