گفت‌وگو با زائران مزار حاج‌قاسم

کسی جز حضرت آقا حاج‌قاسم واقعی را نشناخت

دوشنبه, 19 دی 1401 14:11 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

برای حاج‌قاسم ساعت‌ها، ماه‌ها و سال‌ها می‌شود نوشت. برای او که هر برگ از فصل‌های زندگی‌اش پر است از خاطرات و مجاهدت و عاقبت هم شهادت. برای مردی که خیلی هم از قاب دوربین و ضبط صوت‌ها فراری بود

 

به گزارش خط هشت، برای حاج‌قاسم ساعت‌ها، ماه‌ها و سال‌ها می‌شود نوشت. برای او که هر برگ از فصل‌های زندگی‌اش پر است از خاطرات و مجاهدت و عاقبت هم شهادت. برای مردی که خیلی هم از قاب دوربین و ضبط صوت‌ها فراری بود، این روز‌ها بسیار می‌توان نوشت. او را می‌توان در میان روایات هم‌محلی‌هایش در روستای قنات ملک، از همراهان دوران مبارزات انقلابی‌اش، از همرزمان دوران جنگش و سال‌ها جهادش در سپاه قدس شناخت. حاج‌قاسم حالا نه فقط اهل کرمان و گلزار شهدا بلکه اهل همه ایران است. شاید نشود روستا و کوه و برزنی را یافت که برایت از حاج‌قاسم و عشق به وطن و ایثار و فدا‌شدن‌هایش نگوید. آری! حاج‌قاسم بعد از شهادتش جهانی شد و زائرانش از دور و نزدیک به کنارش می‌آیند و لحظاتی در جوار آستان شهیدش نجوا می‌کنند. حاج‌قاسم حالا پای حرف‌های همه می‌نشیند، محرم اسرار می‌شود و گاه تنها با یک اشاره حاجت دل‌های بی‌قراری را می‌دهد که به او دخیل بسته‌اند و محتاج آمینش هستند. سیده‌سنا جندقی‌پورکاشانی، حمیده ملایی همسر شهید حاج محمدمهدی کازرونی، ام‌البنین حسینی همسر سردار شهید ابوحامد فرمانده لشکر غیور فاطمیون و حامد قاسم‌زاده از این دست افراد هستند که برای زیارت سرباز ولایت راهی گلزار شهدای کرمان شدند. آنچه در پی می‌آید حاصل این همکلامی است تا شاید کمی حال و هوای زائران مزارش ما را هم از عشق او سیراب کند.
 
اولین سفر به گلزار شهدای کرمان
 سیده نسا جندقی‌پورکاشانی دانشجوی علوم قرآن و حدیث
قبل از اربعین حاج‌قاسم کاروان راهیان نوری از سمت شهر قم تا گلزار شهدای کرمان حرکت می‌کند که در میان جمع کثیری از عاشقان حاج‌قاسم دو زوج جوان هم حضور داشتند. 
سیده‌سنا جندقی‌پورکاشانی، ۱۹ ساله، دانشجوی رشته علوم قرآن و حدیث و همسرش سیدمحمدعلی میرزابابایی، ۲۳ ساله، دانشجوی رشته آموزش ارتباط تصویری (گرافیک). 
این زوج جوان این سفر معنوی را دعوتی از سوی شهید حاج‌مهدی کازرونی و شهید حاج‌قاسم سلیمانی می‌دانستند که ارتباط قلبی زیادی بین‌شان ایجاد شده بود. 
سنا جندقی‌پور می‌گوید: در روز‌هایی که ویروس کرونا اوج گرفت و امکان اینکه فامیل ما را به عنوان پاگشا دعوت کنند، وجود نداشت، زندگی‌مان را با نام و یاد شهدا آغاز کردیم و خدا را شکر که شهدا ما را طلبیدند.
 این اولین سفر زندگی مشترک‌مان بود و البته اولین پاگشا توسط شهیدان بزرگوار شهید کازرونی و شهید حاج‌قاسم سلیمانی؛ شهدایی که از صمیم قلب دوست‌شان داریم. 
 مشتاقان زیارت حاج‌قاسم
ایشان از حال و هوای آن روز‌ها اینگونه روایت می‌کند و می‌گوید: «ما برای این سفر لحظه‌شماری می‌کردیم. لحظه سوار شدن به اتوبوس را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم؛ لحظه بسیار شیرینی بود. مسیر طولانی بود، اما ذوق زیارت شهدای کرمان خستگی را به وجودمان راه نمی‌داد، نهایتاً به کرمان رسیدیم. همان ابتدای ورود‌مان به گلزار شهدا قطرات باران روی صورت‌مان نقش بست و صدای مداحی دلنشینی به گوش‌مان رسید. حس و حال عجیبی داشتیم. مردمی که به صف دور تا دور گلزار برای زیارت حاج‌قاسم عزیز ایستاده بودند، همانند پروانه‌هایی که دور شمع می‌گشتند، در انتظار زیارت حاج‌قاسم بودند. برایم دیدن این سیل جمعیت بی‌سابقه بود.»
 «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ...»
 او می‌گوید: «به راستی حاج‌قاسم چرا اینقدر محبوب بود؟ سؤالی که دائم در ذهنم تکرار می‌شد. نور از مزارش ساطع می‌شد. او اینگونه دل‌ها را ربوده بود. همه این‌ها من را به جواب سؤالم رساند؛ «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ».
رو به آسمان کردم و گفتم: تو خدایی که هر کسی را که بخواهی، عزت می‌دهی و هر که را بخواهی خوار می‌کنی. 
این راز محبوبیت حاج‌قاسم بود. در گلزار قدم می‌زدیم که به مزار شهید کازرونی بزرگوار و میهمان‌نواز رسیدیم، حس می‌کردیم میهمان ایشان هستیم و ایشان به استقبال ما آمده‌اند. 
به رسم یادگار، عکس گرفتیم و از شهید بسیار تشکر کردیم. همسر شهید کازرونی هم به زیارت مزار حاج‌قاسم آمده بودند.
 ایشان زیبا‌ترین خاطره آغاز زندگی‌شان را برای ما روایت کردند و این هدیه بسیار ارزنده‌ای برای من و همسرم بود.
 خاطره پذیرایی از میهمانان در شام عروسی با نان، پنیر و سبزی؛ سبک زندگی شهدایی و ساده‌زیستی. 
 
با صلابت در ایمان و معرفت حمیده ملایی همسر شهید حاج محمد مهدی کازرونی
حمیده ملایی همسر شهید حاج محمدمهدی کازرونی است. حمیده ملایی و حاج مهدی کازرونی سال۵۸ باهم ازدواج کردند و ماحصل زندگی‌شان سه فرزند به نام‌های بَشیر، نَذیر و ظَهیر بود. این خانواده یک فرزندخوانده به نام
 محمد هم داشت. 
خانم ملایی اولین بار قبل از اربعین حاج‌قاسم به زیارت مزار ایشان مشرف شد؛ دیداری که برای او تداعی خاطرات زندگی تا شهادت همسرش محمد‌مهدی هم بود. مزار حاج مهدی هم کمی آن طرف‌تر از مزار حاج‌قاسم در میان همرزمان و رفقای شهیدش در لشکر ۴۱ ثارالله جای گرفته است. 
همسر شهید کازرونی می‌گوید: «اولین بار همراه با یک کاروان از قم به طرف کرمان راهی شدیم. وقتی که به گلزار شهدا رسیدیم، حال و هوای خاصی داشتیم که قابل وصف نیست. فقط و فقط همه از فراق سردار دل‌ها اشک می‌ریختند، حتی در گلزار شهدا بعضی از دوستان مشترک حاج‌قاسم و حاج مهدی را دیدم که از فراق یاران‌شان گریه می‌کردند و بعضاً سرمزار تک‌تک فرماندهان شهید لشکر ثارالله روایتگری می‌کردند.»
 فرمانده طرح و عملیات لشکر ثارالله کرمان 
رفاقت و ارادت عجیبی بین حاج‌قاسم وحاج مهدی کازرونی بود؛ ارادتی که باعث شد حتی بعد از شهادت حاج مهدی رفیق و همرزمش در لشکر ۴۱ ثارالله بار‌ها و بار‌ها در میان سخنرانی‌هایش در جبهه‌های جنوب از شجاعت و رشادت او یاد کند. 
بعد از پیروزی انقلاب زمانی که سپاه تشکیل شد، حاج مهدی کازرونی جزو اولین افرادی بود که وارد سپاه شد، چون قبل از انقلاب در دبیرستان نظام درس خوانده بود و همه آموزش‌های نظامی را می‌دانست به عنوان مربی آموزش نظامی در سپاه مشغول شد، از این رو زمانی که حاج‌قاسم وارد سپاه کرمان شد، حاج مهدی مربی آموزش حاج‌قاسم بود. از همان روز‌ها بود که رفاقت و دوستی‌شان هم پا گرفت. در طول هشت سال دفاع مقدس شهید کازرونی معاون سردار سلیمانی و همچنین فرمانده طرح و عملیات لشکر ثارالله کرمان بود و ۳۰مهرماه سال۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۴ در جبهه مریوان به شهادت رسید. 
 ۴۰ سال رفاقت 
ایشان در ادامه به شاخصه‌های اخلاقی سردار سلیمانی اشاره می‌کند و می‌گوید: «کلاً ابعاد زندگی حاج‌قاسم را نمی‌شود بیان کرد، به نظر من جز امام خامنه‌ای هیچ کس حاج‌قاسم واقعی را نشناخت، حتی ما که حدود ۴۰سال با ایشان ارتباط داشتیم. اعتراف می‌کنم که او را نشناختیم، اما به جرئت می‌توانم بگویم که ایشان بدون نگاه جناحی و حزبی در زمینه سیاسی، اجتماعی، مذهبی و نظامی تبحر خاص داشت و همیشه مورد عنایت خاص حضرت ولی‌عصر (عج) و جانشین بر حق‌شان حضرت امام خامنه‌ای عزیز قرار می‌گرفت. حاج‌قاسم در صلابت معرفت و ایمان کم‌نظیر بود. تقوای او باعث شد هیچ وقت خودش را بالاتر از یک سرباز نبیند، واقعاً اخلاص و ولایت‌پذیری ایشان باعث محبوبیت‌شان بین مردم بو ده و هست. سال‌ها گلزار شهدای کرمان از معنویت خاصی برخوردار بود، اما از زمانی که حاج‌قاسم در کنار دوستان‌شان آرام گرفت، معنویت این مکان بیشتر و خاص‌تر شده است و خدا را برای این توفیق که سال‌ها با این دو شهید بزرگوار آشنا بودیم و زندگی کرده‌ایم شکر می‌کنم.»
 
معجزات و نگاه حاج‌قاسم حامد قاسم‌زاده خادم گلزار شهدا
حامد قاسم‌زاده زائر همیشگی حاج‌قاسم است. او در بحث خادمی گلزار شهدا هم مشغول فعالیت است. ایشان از آرزو‌ها و حوائجی برایم گفت که در جوار مزار حاج‌قاسم اجابت می‌شوند. او می‌گوید: زمزمه‌های زائران برای اجابت دعا‌ها و خواسته‌های‌شان را بار‌ها و بار‌ها شنیده‌ایم؛ زائرانی که حاج‌قاسم را واسطه خود و خدای‌شان و اهل بیت (ع) قرار می‌دهند تا شاید دعا‌های‌شان به سرانجام برسد و از او می‌خواهند آمین گوی دعاهای شان باشد. 
هیچ‌گاه آن مادر و نوزادش را از یاد نخواهم برد. از جنوب کرمان آمده بود. آمده بود برای قدردانی از حاج‌قاسم. می‌گفت من مرهون دعایی هستم که حاجی در حقم کرد. مدتی پیش آمدم و به حاج‌قاسم گفتم می‌دانم که تو برحقی، می‌دانم شهدا زنده‌اند، می‌دانم می‌توانی من را به آرزویم برسانی. این همه راه آمده‌ام که برایم دعا کنی، خداوند فرزندی به من عطا کند. کمی بعد دعایم اجابت شد، حالا آمده‌ام تا ببیند او چقدر دل من و خانواده‌ام را شاد کرد. می‌دانم این فرزند را مدیون دعای حاج‌قاسم عزیز هستم. یکی از دوستان شهید پورجعفری را خواب دیده بود که در بهشت هستند، به ایشان گفته بود چرا تنهایی! شما که همیشه همراه حاج‌قاسم بودید. ایشان گفته بودند از زمانی که اینجا آمدیم، خدا دو بال به حاج‌قاسم داده است که از آن روز دنبال کار‌های مردم و رفع حوائج مردم است. 
 دلتنگی ناتمام
گاهی ما هم درگیر مسائل و مشکلاتی می‌شویم که انگیزه‌مان را کمرنگ می کند. همان زمان به سردار سلیمانی متوسل می‌شویم و حاج‌قاسم را در خواب می‌بینیم، گاهی فقط دیدار است و گاهی صحبت هم هست؛ رؤیا‌هایی که انگیزه ما را بیشتر می‌کند. ارتباط قلبی و دلی با حاج‌قاسم داریم. شاید باورتان نشود زمانی که به خانه می‌رویم، دلتنگ مزار می‌شویم. برای بازگشت به مزار لحظه‌شماری می‌کنیم که زود برگردیم گلزار شهدا. سه سالی است که این دلتنگی تمامی ندارد. گاهی با دیدن کلیپ‌های حاج‌قاسم هم داغ شهادت ایشان برای‌مان تازه می‌شود، انگار که همین امروز ایشان را از دست دادیم.
 رفقای ثاراللهی 
ایشان در پایان می‌گوید: «حاج‌قاسم برای مردم کرمان همانند یک پشتوانه، یک پدر مهربان و یک برادر دلسوز بود. شخصیتش و همه ابعادش برای مردم کرمان قابل ستایش بود. بیت‌الزهرای حاج‌قاسم جایی بود برای حل مشکلات مردم؛ وعده‌گاهی برای دیدار با حاج‌قاسم. 
همرزمان و نزدیکان حاج‌قاسم وقتی کار یا مشکلی برای‌شان پیش می‌آمد به خودشان می‌گفتند حاج‌قاسم هست و او را در بیت‌الزهرا (س) خواهیم دید و او ما را راهنمایی می‌کند. 
صحبت‌های دلنشین حاج‌قاسم هیچ گاه از یادشان نخواهد رفت، آنجا که از مردم کرمان قدردانی کرد و فرمود: شما به من اعتماد کردید و فرزندان‌تان را در دوران جنگ به من سپردید. حاج‌قاسم قدردان مردم بود. شاید یکی از دلایلی که ایشان وصیت کرد بیاید اینجا و در اینجا تدفین شود، این بود که کنار رفقای ثار‌اللهی‌اش باشد و در آغوش خدا آرام بگیرد. 
قاسم‌زاده می‌گوید: ما برای میزبانی و همراهی با زائران حاج‌قاسم سراز پا نمی‌شناسیم. زائران حاج‌قاسم هم مانند خود او عزیز و دوست‌داشتنی هستند... باشد به امید روزی که در گلزار شهدای کرمان میزبان تک‌تک‌شان باشیم. 
 «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» 
در انتها باید بگویم که محبوبیت حاج‌قاسم را باید در آیه ۹۶ سوره مریم تفسیر کرد که فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»؛ همانا کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده‌اند، به زودى خداى رحمان براى آنان محبتى (در دل‌ها) قرار مى‌دهد.»
 
شکوه مراسم حاج‌قاسم
ام‌البنین حسینی همسر سردار شهید ابوحامد، فرمانده لشکر غیور فاطمیون 
 
شهید علیرضا توسلی (ابوحامد) سرباز پرافتخار حاج‌قاسم قریب دو سال در جبهه مقاومت در کنار حاج‌قاسم بود و فرماندهی لشکر فاطمیون ر ا به عهده داشت. ابوحامد همرزم و همراه حاج‌قاسم در عملیات‌ها و فتوحات خوش درخشید و افتخارش این بود که می‌تواند قدمی در راه دفاع از حریم آل‌الله بردارد و سرباز ولایت باشد و نهایتاً اسفند ماه سال ۱۳۹۳ به آرزوی همیشگی‌اش رسید. 
ام‌البنین حسینی می‌گوید: «یاد شهادت و نبود حاج‌قاسم برای ما داغی است که سرد نمی‌شود. غم ما در شهادت ایشان همانند غم فرزندی است که پدر و پشتوانه‌اش را از دست داده است.»
ایشان از لحظه شنیدن خبر شهادت حاج‌قاسم می‌گوید: «زمانی که خبر شهادت حاج‌قاسم را شنیدم در خانه بند نمی‌شدم. گریه امانم نمی‌داد و نفس‌هایم به شماره افتاده بود. شهادت حاج‌قاسم داغ شهادت همسرم را برایم زنده کرد. انزجارمان از امریکا و ایادی دست‌نشانده و عاملان این جنایت وحشتناک قابل توصیف نبود.»
 خوشا به حال مردم کرمان، خوشا به حال گلزار شهدای کرمان 
همسر فرمانده لشکر فاطمیون شور و حال و استقبال مردم را در روز تشییع پیکر شهید در مشهد عجیب می‌خواند و می‌گوید: مردم آمده بودند؛ مردمی که سوزو گدازشان در لحظات همراهی با پیکر شهید دیدنی بود. الحمدلله که توانستیم در مشهد همراه با عاشقان حاج‌قاسم باشیم. افتخار دیگری که نصیب ما شد این بود که همراه با تعدادی از خانواده شهدای فاطمیون برای مراسم تشییع در کرمان راهی شدیم. خوشا به حال مردمان کرمان و خوشا به حال خاک کرمان که چنین اسطوره‌ای را در خود جای داده است. حقیقتاً به حال مردمی که قهرمانی، چون حاج‌قاسم را در دامن خود پرورش دادند غبطه می‌خورم. در مسیر، هر چه به کرمان نزدیک شدیم قلب‌مان به تپش می‌افتاد. دوست داشتیم زمان بگذرد و ما زود به گلزار شهدای کرمان برسیم. همان مأمنی که حاج‌قاسم آنجا را برای تدفینش انتخاب کرده بود. الحمدلله کرمان با جمعیت زیادی برای استقبال از قهرمان خود آمده بود. حرکات‌مان کند شد و به هر نحوی بود خودمان را از میان جمعیت عبور دادیم و به گلزار شهدا رساندیم. گویی کرمان فرمانده، دوست و پدر از دست داده بود. 
 ساعت به وقت یک و ۲۰ دقیقه
هر کسی در گوشه‌ای برای خود روضه گرفته و عزاداری می‌کرد. جمعیت زیادی که از همه کشور خودشان را به کرمان رسانده بودند. وقتی اعلام شد حاج‌قاسم در کنار شهید یوسف الهی به خاک سپرده می‌شود، بر سر و سینه‌زنان، در گوشه‌ای با خودم نجوا می‌کردم و دعا می‌کردم کاش خدا در این مصیبت صبرمان دهد و کمک کند آن انتقام سخت را بگیریم. همه این حضور، همه این اتحاد و همه این شکوه مراسم حاج‌قاسم همان انتقام اولیه‌ای بود که دشمن از آن هراس داشت. 
سفر خاص و عجیبی برای من و همسفرانم بود. ما از حضور در آن مکان و آن زمان متحول شدیم و بعد از تدفین حاج‌قاسم یک شب جمعه‌ای در ساعت یک و ۲۰ دقیقه به وقت حاج‌قاسم فرصتی دست داد تا در مزار ایشان حضور پیدا کنیم. سیل جمعیت در آنجا حاضر بودند، دعای کمیل و زیارت عاشورا می‌خواندند، انگار کسی در این دنیا نیست. برخی روایت‌هایی از حاج‌قاسم بر زبان می‌آوردند. من شوق و هیجان عجیبی داشتم و هر لحظه خدا را شاکر بودم که در چنین روزی و در این لحظه در کنار مزار حاج‌قاسم باشم. امیدوارم بتوانیم رهروان خوبی برای شهدای عزیزمان باشیم و راه‌شان را ادامه بدهیم و بتوانیم خلقیات و محسنات حاج‌قاسم را در وجودمان پرورش دهیم.
 
 
 
خواندن 153 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/76a3aad68c216dd1787d4ab16b31d77a.jpg
کتاب «پسران آقا سید» مروری بر زندگی حجت الاسلام ...
cache/resized/6403f7a99392cc7cbd6bf9fa15b7ccbe.jpg
کتاب «پوتین‌های خاکی» در موضوع تاریخ شفاهی و ...
cache/resized/5f0c2fde1443275108fe3c7784dd51dc.jpg
کتاب «خونین شهر تا خرمشهر» سه فصل دارد: فصل اول ...
cache/resized/ae368b4fe1dcf13bbe5dfb823cce4597.jpg
کتاب «مرزبانان عاشورایی» در مورد شهدای شهرستان ...
cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family