به گزارش خط هشت، مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی هر سال باشکوهتر از قبل برگزار میشود. امسال مراسم باشکوه و پرشوری در گلزار شهدای کرمان برگزار شد و مردم زیادی از شهرهای مختلف ایران و از کشورهای دیگر خودشان را به کرمان رساندند. حاج قاسم در قلب مردم جایگاه ویژهای دارد و هرچه میگذرد این عشق و علاقه بیشتر میشود. جالب اینجاست که در میان زائران مزار شهید سلیمانی، فقط مردم ایران حضور ندارند و افراد زیادی از کشورهای مختلف جهان دیده میشوند. هر سال مظلومیت و حقطلبی سردار سلیمانی افراد بیشتری را به سوی شهر کرمان جذب میکند تا این استان در سیزدهم دیماه به پایتخت عشق و شور ایران تبدیل شود. به انگیزه سومین سالگرد شهادت سردار سلیمانی با سردار محمدرضا حسنی سعدی، مدیر گلزار شهدای کرمان به گفتگو پرداختیم. سردار حسنی سعدی که از دوستان و یاران قدیم حاج قاسم است، ماجراهای جالبی را از حضور زائران بر مزار شهید سلیمانی تعریف میکند.
حال و هوای مراسم سومین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی را چگونه دیدید؟
مراسم سالگرد حاج قاسم با حضور مردم و میهمانان خیلی باشکوه برگزار شد. گفته شده جمعیتی حدود ۲۳ هزار نفر در گلزار شهدای کرمان حضور پیدا کردند. جمعیت آنقدر زیاد بود که مسئولان استان اعلام کردند سریع برنامهها را قطع کنید. به اجبار برنامه را به مدت ۴۰ دقیقه قطع کردیم و از مردم خواهش کردیم سریع فاتحهای بخوانند و بروند تا خدایی نکرده اتفاقی نیفتد. حداقل ۲۰۰ مهمان خارجی داشتیم. این تعداد نفراتی بودند که به طور رسمی با اتوبوس و وسایل نقلیه دیگر به گلزار شهدا آمده و تعداد دیگری هم به صورت غیررسمی خودشان را به گلزار شهدا رسانده بودند. از چند کشور در گلزار شهدای کرمان موکب زده بودند. سال گذشته ۶۵ موکب داشتیم و امسال بین ۱۶۰ تا ۱۸۰ موکب برقرار بود که خدمات خوبی به زائران میدادند. ترکیه موکب خیلی خوبی داشت. یمنیها هم در مسیر گلزار موکب زده بودند. زرتشتیها در مراسم شرکت کردند و سر مزار حاج قاسم حاضر شدند. شهید بزرگوار جدیدالاسلامی به نام کریم کاویانی داریم که پدربزرگ و پدرش زرتشتی بودند و بستگانش به مراسم آمده بودند و به حاج قاسم ادای احترام کردند. برنامهها و حضور مردم خیلی عالی بود. موکبهای مسیر منتهی به گلزار شهدای کرمان دقیقاً تداعیگر مراسم اربعین بود. شما خیال میکردید راهپیمایی اربعین در حال تکرار شدن است. مردم با نذریهایشان مشارکت خوبی داشتند. شخصی از راه بسیار دور با یک شیشه گلاب آمده بود و میگفت این را برای حاج قاسم آوردهام. زائر دیگری زعفرانکار بود و وضع مالی مناسبی نداشت. میگفت یک بسته زعفران آوردهام تا در غذا یا چای میهمانان حاج قاسم بریزید. مجموعاً امسال سالگرد خیلی خوب برگزار شد. شور وحال طوری بود که انگار حاج قاسم چند روز پیش به شهادت رسیده است. اصلاً احساس نمیکردیم ایشان سه سال پیش به شهادت رسیدهاند.
زائران بیشتر از چه طیفهایی بودند؟
عمده زائران جوانان و بیشترشان هم خودجوش شرکت کرده بودند. حاج قاسم در دل مردم است و مردم ایشان را دوست دارند. صداقت و اخلاص حاج قاسم باعث شده است که مردم همچنان نام ایشان را بر لب داشته باشند.
به نظر میرسد در این سالها و همزمان با سالگرد حاج قاسم وضعیت شهر کرمان به طور کامل تغییر کرده است؟
شب شهادت سردار سلیمانی یعنی از ساعت ۱۲ نیمه شب تا ۳ بامداد و لحظه شهادتشان که ساعت ۱:۲۰ شب بود مردم در هوای سرد برنامهها را دنبال میکردند و مشارکت بالایی داشتند.
از خارج کشور هم افراد بر مزار حاج قاسم میآیند؟
در دو ماه گذشته از جمهوری چک ۱۶ نفر آمدند. هشت نفر از استرالیا و هشت نفر از ایتالیا آمدند. از آلمان، روسیه و اندونزی هم آمده بودند و زمانی که به آنها میگفتیم نظرتان راجع به جمهوری اسلامی چیست؟ میگفتند چیزی که اینجا هست و میبینیم با چیزی که در خارج گفته میشود، کاملاً فرق دارد. برخی از این افراد با علاقه میآیند و برخی دیگر را راهنماها میآورند. برخی زائران به طور قلبی حاج قاسم را قبول دارند. تعدادی با حس کنجکاوی به گلزار شهدا میآیند و توریست هستند. ولی همین افراد بعداً که میآیند، میبینند اوضاع تفاوت میکند و خودشان هم همین را میگویند. ما برای بعضی از این افراد از مهربانیهای حاج قاسم میگوییم و کلیپی از ایشان پخش میکنیم که دختر پنج ساله شهید را در آغوش گرفته است و به او مهر میورزد. بعد میبینیم از گوشه چشم زن ایتالیایی اشک میریزد.
در میان زائران خارجی اتفاقات یا موارد جالبی به چشمتان خورده است؟
بله، موارد خیلی زیادی را دیدهام. یک مستندساز از آرژانتین آمده بود و به زبان اسپانیایی صحبت میکرد. مستندساز تیم کاملی با خودش آورده بود. سر مزار حاج قاسم ایستادیم و شروع به گرفتن مصاحبه کردیم و از مهربانیهای حاج قاسم گفتیم. او دوربین و مترجم را رها کرد و روی مزار افتاد و بلند بلند گریه میکرد. تمام مردم دورمان جمع شده بودند و نگاهمان میکردند. از شبکه روسیه ۲۴ هم آمده بودند و خبرنگارشان از مردم میپرسید چرا حاج قاسم از هیچ کس نمیترسید و خیلیها به او میگفتند حاج قاسم اعتقاد به غیب، شهادت و سرای باقی داشت. از ترکیه یک زوج جوان آمده بودند و میگفتند وقتی برای اولین بار به زیارت حاج قاسم آمدیم و به کشورمان برگشتیم، همسایهمان که آدمی لائیک است به خانهمان آمد. تعریف میکرد که آن همسایه از ما درباره سفرمان به ایران سؤال کرد و ما همینطور که حرف میزدیم، دیدیم ناگهان شروع به گریه کرد. گفتیم چرا گریه میکنید، شما که لائیک هستید و کاری با افراد مذهبی ندارید؟ آنها به خاطر مظلومیت حاج قاسم گریه میکردند و میگفتند، چون حاج قاسم را به نامردی زدند. رئیس فدراسیون بوکس یکی از استانهای روسیه آمده بود و میگفت من مسیحی بودم و سپس مسلمان اهل سنت شدم و الان هم شیعه هستم. به ما گفت که همسرم هنوز مسیحی است و بعد تعریف کرد دو پسرهایم با من هستند و آمدهاند تا گزارشهایی را تهیه و کتابهایی را درباره سردار سلیمانی به زبان روسی ترجمه کنند. شخصی از فرانسه آمده بود و با صراحت به ما میگفت شما خیلی خوشبخت هستید. وقتی پرسیدم چرا این را میگویی؟ گفت، چون شما ژنرال سلیمانی دارید.
از ایرانیان خارج از کشور مواردی برای گفتن دارید؟
بله، از آنها هم زیاد است. دانشجویی از امریکا نامه نوشته و گفته بود حاج قاسم من از ۸ هزار مایل آن طرف آبهای جهان یعنی امریکا برای شما نامه مینویسم، ولی دلم کنار شماست. عشق به شهید سلیمانی را در این افراد به خوبی میبینیم. شخص دیگری با یک خودروی لندرور از لندن به صورت زمینی بر سر مزار حاج قاسم آمده بود و میگفت من در لندن نانوایی دارم و عکس حاج قاسم را در نانوایی نصب کردهام. تعریف میکرد که به خاطر عکس حاج قاسم اگر همه ۲۴ درصد مالیات میدهند از من ۳۰ درصد مالیات میگیرند، اما من حاضر نیستم عکس حاج قاسم را پایین بیاورم. آنقدر عاشق سردار سلیمانی بود که میگفت در انگلستان منافقین جلوی مغازهام میآیند و به من توهین و تهدیدم میکنند، ولی من از حاج قاسم دست برنمیدارم و آن مالیات اضافه را میدهم و پای حاج قاسم هم ایستادهام. دانشجویی از آلمان آمده بود و از مزار حاج قاسم به مادرش زنگ زد و گفت مادر همان آرامشی را که در حرم امام رضا (ع) دارم، اینجا هم همان آرامش را احساس میکنم. خانمی ایرانی که از کودکی به لندن رفته بود، به اینجا آمد و خیلی گریه میکرد. میگفت من در عمرم تا الان حجاب نداشتهام و فقط به خاطر حاج قاسم با حجاب شدهام. میگفت در لندن که بودم وقتی گفتم میخواهم به ایران بروم به من گفتند اگر ایران بروی، به خاطر اینکه رأی ندادهای تو را اعدام میکنند. تعریف میکرد الان که آمدهام میبینیم کسی چیزی به من نمیگوید. بعد بیان میکرد گفتهام میخواهم به کرمان و سر مزار حاج قاسم بروم که دوباره به او میگفتند کرمان امنیت ندارد، در صورتی که الان میبینم هیچ خبری نیست و امنیت کامل برقرار است. وقتی به ایشان گفتم نماز را بخوان و برای ناهار به خانه ما بیا، گفت راستش من نماز خواندن بلد نیستم. ایشان را پیش یکی از خواهرها فرستادیم و ایشان نماز خواندن را یادشان داد. بعد به خانهمان آمد و هنگامی که ویژهنامهها و کتابهای حاج قاسم را جلویش گذاشتیم، فقط گریه میکرد. میگفت اینها را از کجا بخرم که تمامشان را به خودش دادیم. یک فرد زرتشتی به زیارت مزار حاج قاسم میآید و میگوید این مرد دل من زرتشتی را برده است. پیرمردی از اردبیل آمده بود و میگفت شما نمیپرسید من ۸۶ ساله چطوری از اردبیل تا کرمان آمدهام و چه کسی من را به اینجا کشانده است؟ زوار حاج قاسم آدمهای عجیبی هستند و علاقه زیادی به ایشان دارند. خانمی نامه نوشته بود برای من همیشه سؤال بود که چطور سردار سلیمانی به این همه خانه میرفت و به آنها سر میزد تا اینکه چند شب پیش حاج قاسم با لباس نظامی به خانه ما آمد و به من گفت دیدید خانه شما هم آمدم.