گفت‌و‌گو با همرزم و دوست سردار جانباز حاج حسین خالقی که به تازگی به دوستان شهیدش پیوست

جسم مجروح حاج حسین موزه‌ای از یادگاری‌های جنگ بود

یکشنبه, 27 فروردين 1402 15:16 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

روزی که سردار حاج حسین خالقی محمدی به دوستان شهیدش پیوست، رسانه‌ها تیتر زدند: «رفیق شهید وزوایی درگذشت.» حاج حسین یکی از پیشکسوتان سپاه تهران بود که قبل از دفاع‌مقدس رخت پاسداری به تن کرد و در آوردگاه‌های بسیاری همراه و همرزم شهدای بزرگی، چون غلامعلی پیچک، محسن وزوایی، علی موحددانش، حاج کاظم رستگار و... بود. حاج حسین را باید یکی از مؤسسان لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) بدانیم. او که رفاقت دیرینه‌اش با محسن وزوایی به زمان حضور در جبهه‌های غرب می‌رسید، همراه او به جبهه جنوب آمد و پس از شهادت وزوایی در عملیات الی‌بیت‌المقدس، فرمانده محور محرم از تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) شد و در همین عملیات تا مرز شهادت پیش رفت. به قول همرزمش سیدمحمد ابوترابی، خواست خدا بود تا حاج حسین بماند و ۴۰ سال دیگر به مردم و کشورش خدمت کند. گفت‌و‌گوی ما را با ابوترابی پیش‌رو دارید.

دوستی شما با سردار خالقی به چه زمانی برمی‌گردد؟
به گزارش خط هشت، من به عنوان رزمنده گردان ۹ چند ماه بعد از شروع دفاع‌مقدس به جبهه غرب کشور و مشخصاً منطقه عملیاتی بازی‌دراز رفتم. از همان زمان با سردار خالقی آشنا شدم و این رفاقت و همرزمی تا لحظه شهادت‌شان ادامه داشت. ایشان پیش از دفاع‌مقدس به عضویت سپاه درآمده بود و از پیشکسوتان سپاه تهران به شمار می‌رفت و با بزرگانی مثل حاج محسن وزوایی و علی موحددانش و غلامعلی پیچک کار می‌کرد. بنده تقریباً همزمان با شروع جنگ تحمیلی پاسدار شدم و همراه با جمعی از دوستان دو و نیم ماه آموزش دیدیم و بعد از مدتی که به جبهه اعزام شدیم، مقارن بود با عملیات بازی دراز اول. آن زمان شهید پیچک فرماندهی عملیات غرب کشور را برعهده داشت و حاج حسین خالقی و حاج محسن وزوایی با ایشان کار می‌کردند.

انگار یک دوستی و رفاقت عمیقی بین شهید وزوایی و حاج حسین خالقی وجود داشت؟
علاوه بر حاج محسن وزوایی، سردار خالقی با حاج علیرضا موحددانش هم دوستان صمیمی بودند. می‌توانم بگویم از زمانی که من این سه نفر را در غرب کشور دیدم، همه‌جا و در هر موقعیتی با هم بودند. در عملیات بازی دراز هر سه نفرشان سخت مجروح می‌شوند. بعد که قرار شد یک تیپ دیگر در کنار تیپ ۲۷ در تهران تشکیل بشود، قرار بود حاج حسین خالقی جانشین محسن وزوایی در این تیپ باشد. البته با صلاحدید و مشورتی که این دوستان با حاج احمد متوسلیان داشتند، چون نزدیک عملیات بود، قرار شد این تیپ فعلاً تشکیل نشود و همگی زیر نظر تیپ ۲۷ فعالیت کنند. به این ترتیب شهید وزوایی فرمانده گردان حبیب از تیپ ۲۷ شد و حاج حسین جانشینی این گردان را برعهده گرفت. با همین مسئولیت‌ها وارد عملیات فتح‌المبین شدند و حماسه تصرف توپخانه دشمن را در این عملیات رقم زدند. برای عملیات الی‌بیت‌المقدس (آزادسازی خرمشهر) شهید وزوایی فرماندهی یکی از دو محور تیپ ۲۷ را برعهده گرفت. تیپ محمد رسول‌الله (ص) در این عملیات ۱۱ گردان و دو محور داشت. شش گردان زیر نظر محور محرم قرار گرفتند که فرمانده‌اش حاج محسن وزوایی بود و حاج حسین خالقی هم جانشین این محور شد. پنج گردان دیگر هم در محور سلمان بودند که فرمانده‌اش شهید حاج محمود شهبازی بود. همانطور که می‌دانید بعد از پایان عملیات الی‌بیت‌المقدس، نیرو‌های تیپ ۲۷ به سوریه اعزام شدند و بعد از بازگشت این نیرو‌ها از سوریه، تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) رسماً به فرماندهی حاج علیرضا موحد دانش تشکیل شد و حاج حسین خالقی جانشینی حاج علی را در این تیپ برعهده گرفت.

در عملیات فتح خرمشهر حاج محسن وزوایی در همان یکی دو روز اول شروع عملیات به شهادت رسید، بنابراین مسئولیت محور محرم به سردار خالقی واگذار شد؟
بله. در کتاب همپای صاعقه هم آمده است که بعد از شهادت حاج محسن وزوایی، مسئولیت محور محرم به سرار خالقی سپرده شد و ایشان با حاج احمد متوسلیان برای ادامه عملیات هماهنگ شدند و با هم مکالمات بیسیمی داشتند که این‌ها همه موجود است. در مرحله اول عملیات، بچه‌های محور محرم روی جاده اهواز- خرمشهر عمل کردند و موفق هم شدند. بعد در مرحله سوم به منطقه شلمچه و پل نو می‌روند تا محاصره نیرو‌های دشمن را در داخل خرمشهر کامل کنند. در این مرحله، محوری که حاج‌حسین خالقی در آن حضور داشت، موفق نمی‌شود. آن‌ها خودشان را تا روی دژ خرمشهر می‌رسانند، اما همین جا بسیاری از این بچه‌ها یا به شهادت می‌رسند یا مجروح می‌شوند. خود سردار خالقی در این مرحله به شدت مجروح می‌شود و تا شهادت پیش می‌رود، اما طی یک اتفاق که به معجزه شباهت داشت، می‌ماند و ۴۰ سال دیگر خدمت می‌کند.

این اتفاق چه بود؟ خود شما هم در آن لحظات کنار ایشان بودید؟
من نیروی گردان ۹ بودم، ولی به دلیل مجروحیت، آن روز در منطقه شلمچه حضور نداشتم. تعدادی از بچه‌های گردان ما بودند. ماجرای نجات یافتن سردار خالقی را از زبان خودش شنیدم. ایشان تعریف می‌کرد وقتی در دژ شلمچه او و تعدادی از نیرو‌ها مجروح یا شهید می‌شوند، سربازان دشمن می‌آیند تا به مجروحان تیر خلاص بزنند. آقای خالقی در آن لحظات صورتش از خون سرخ شده بود. شاهرگ مچ دستش قطع شده و خون روی سر و صورتش پاشیده بود. ایشان می‌گفت به دلیل دیگر مجروحیت‌هایی که از ناحیه شکم و پشت داشتم، قدرت تحرک از من گرفته شده بود؛ بنابراین خون‌های داخل دهان و بینی راه نفسم را گرفته بود و داشتم خفه می‌شدم. در همین لحظات یکی از سربازان دشمن تا آمد به من تیر خلاص بزند، به شهید حسین اسلامیت کنارم تیر خلاص زدند و شهیدش کردند. بعد نوبت به من رسید، اما سرباز دشمن وقتی دید صورتم پر از خون است و حال زاری دارم، چندان در زدن تیر خلاص دقت نکرد و صرفاً یک گلوله به سمتم شلیک کرد که به خواست خدا به گلویم خورد و راه نفسم را باز کرد. همین گلوله راه نفس سردار خالقی را باز می‌کند و او را از مرگ حتمی نجات می‌دهد. همانطور که قبلاً اشاره کردم، ایشان در روز یکم یا دوم خرداد سال ۶۱ تا مرز شهادت پیش می‌رود. اما به خواست خدا می‌ماند و ۴۰ سال دیگر هم در مسئولیت‌ها و سمت‌های مختلف خدمت می‌کند.

با وجود مجروحیت‌هایی که داشتند، باز هم به جبهه برگشتند؟
تا پایان دفاع‌مقدس هر وقت عملیاتی می‌شد، حاج حسین خالقی خودش را به جبهه می‌رساند. بعد از پایان عملیات الی بیت‌المقدس، تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) به فرماندهی حاج‌احمد متوسلیان به سوریه اعزام شد، اما آقای خالقی به دلیل مجروحیت‌هایش در تهران ماند. بعد از بازگشت عمده نیرو‌ها از سوریه، یک تعدادی مثل شهید حاج کاظم رستگار، شهید حاج علیرضا موحد دانش و... برای مدتی در سوریه ماندند که همانجا اعلام می‌شود قرار است تیپ دوم تهران (تیپ ۱۰ سیدالشهدا) تشکیل شود و مسئولیت این تیپ را هم حاج علیرضا موحد دانش برعهده می‌گیرد. حاج علی یک‌سری از نفرات مثل شهید کاظم رستگار، شهید احمد غلامی، شهید داوود حیدری، شهید احمد ساربان‌نژاد و شهید حمید شاه‌حسینی را می‌آورد تا در کادر تیپ باشند و به او کمک کنند. حاج حسین خالقی هم که در تهران حضور داشت، به این جمع می‌پیوندد. با تشکیل تیپ، علی موحد دانش فرمانده می‌شود و سردار خالقی جانشین تیپ، اما بعد از عملیات مسلم‌بن‌عقیل بنا به دلایلی، حاج علی از فرماندهی تیپ کنار می‌رود و شهید کاظم رستگار که معاون عملیات تیپ بود، به جای ایشان مسئولیت تیپ را برعهده می‌گیرد. از این زمان به بعد، هر وقت عملیاتی می‌شد، شهید موحد دانش و سردار خالقی به جبهه می‌آمدند و تجربیات‌شان را در اختیار شهید رستگار می‌گذاشتند. در سه عملیات والفجر مقدماتی، والفجریک و والفجر ۲ حاج علی موحد دانش با آنکه از فرماندهی تیپ کنار گذاشته شده بود، می‌آید و به عنوان یک نیروی عادی در کنار شهید رستگار می‌ایستد و او را کمک می‌کند. موحد دانش در والفجر ۲ شهید می‌شود، اما آقای خالقی که اوضاع جسمی‌اش اجازه نمی‌داد حضور مستمری در جبهه‌ها داشته باشد، همچنان موقع عملیات‌ها به جبهه می‌رفت و به بچه‌ها کمک می‌کرد.

حضور شهید موحد دانش در جبهه بعد برکناری از تیپ نکته جالبی است که شما به آن اشاره کردید، ایشان داوطلبانه در کنار فرمانده همان تیپی قرار می‌گیرد که چند ماه قبل خودش فرمانده آن بود.
بله. همین‌طور است. آن زمان بچه‌ها به سمت و این چیز‌ها توجهی نداشتند. حاج علیرضا موحد دانش بنا به مشکلاتی که پیش می‌آید از تیپ کنار می‌رود، ولی نه قهر می‌کند و نه خودش را کنار می‌کشد. او آمد و داوطلبانه در کنار شهید رستگار ایستاد و تا شهادتش در والفجر ۲، در سه عملیات به ایشان کمک کرد. در مورد خود شهید رستگار هم بگویم که چند وقت پیش سردار دهقان تعریف می‌کرد، وقتی قرار شد مسئولیت تیپ را بعد از موحد دانش به رستگار محول کنیم، من ایشان را دعوت کردم تا در این‌خصوص صحبت کنیم. از ساعت هفت غروب تا یک بامداد به او می‌گفتم، توافق شده تا شما فرمانده تیپ شوید، ولی ایشان قبول نمی‌کردند. شش ساعت تمام اصرار می‌کردم و ایشان زیر بار نمی‌رفتند و می‌گفتند بزرگان دیگری در تیپ هستند که از من برای فرماندهی لایق‌تر هستند. خلاصه با کلی اصرار پذیرفت که فرمانده تیپ شود.

سردار خالقی اولین جانشین تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) بودند و یار نزدیک شهدای بزرگی مثل وزوایی و موحد دانش. پس این همه مظلومیت و گمنامی ایشان به خاطر چیست؟
در تاریخ دفاع‌مقدس می‌بینیم که شهید موحد دانش و شهید رستگار هر کدام بنا به دلایلی از فرماندهی تیپ سیدالشهدا (ع) کنار می‌روند. یکی از دلایل گمنامی سردار خالقی شاید همین نکته باشد، یعنی افرادی فکر می‌کردند بزرگی امثال خالقی‌ها (که البته فی‌نفسه بزرگ و بزرگوار هستند) می‌تواند باعث بزرگ‌تر شدن این شهدا بشود. یک دلیل دیگرش هم این است که خود مرحوم خالقی علاقه‌ای به مصاحبه و صحبت در مورد عملکردش در دفاع‌مقدس نداشت. سه ماه پیش بود که به من گفتند دارم می‌میرم، چه کار کنم تا شهید شوم! گفتم شما بیا و از عملکردت در عملیات مرصاد بگو که منافقین می‌آیند تو را ترور می‌کنند و شهید می‌شوی. ایشان هم قبول کرد که خاطراتش از عملیات مرصاد را بگوید، اما از همان زمان رفته‌رفته حالش به وخامت گرایید و نهایتاً هم به دوستان شهیدش پیوست.

از عملکرد ایشان در عملیات مرصاد اطلاع دارید؟
در این عملیات ما با هم بودیم. آن مقطع ایشان جانشین عملیات نیروی هوایی سپاه بود و من هم جانشین اطلاعات این نیرو. وقتی اخبار مناطق مرزی را شنیدیم، با هم به کرمانشاه رفتیم. چون اوایل دفاع‌مقدس در این مناطق حضور داشتیم، نسبت به منطقه توجیه بودیم و در گفتگو با سردار انگشت باف طرحی را برای بستن عقبه منافقین در منطقه به ایشان ارائه دادیم. جلوی منافقین هم که در تنگه مرصاد بسته شده بود، آقای انگشت باف از طرح ما خوشش آمد و پیش آقای هاشمی که خودش را به کرمانشاه رسانده بود، رفت. آقای هاشمی هم ما را دعوت کرد تا طرح‌مان را ارائه بدهیم. حاج حسین با آن بیان غرایی که داشت وضعیت منطقه را شرح داد و گفت ما می‌توانیم در دو نقطه عقبه دشمن را سد کنیم. یکی در تنگه پاتاق و دیگری در تنگه کل داوود. طبق این طرح می‌توانستیم نیرو‌های خودی را از تنگه ریجاب به روی تنگه پاتاق ببریم. خلاصه طرح را ارائه دادیم و دو سه ساعت بعد باز آقای هاشمی ما را خواند و گفت کسی را نداریم تا این طرح را اجرا کند. نیرویی هم نداریم که اعزام کنیم، اگر می‌توانید خودتان بروید و با نیرو‌های پراکنده‌ای که در منطقه هستند طرح بستن عقبه دشمن را اجرا کنید. من و حاج حسین به اتفاق شهید صیاد شیرازی با بالگرد به پادگان ابوذر رفتیم. من آنجا ماندم و نیرو‌های پراکنده را جمع کردم و همراه برادر محرمی که از بچه‌های اطلاعاتی بود این نیرو‌ها را به بلندی‌های مشرف به محل تردد منافقین بردیم. سردار خالقی و شهید صیاد شیرازی هم به محور ریجاب و ارتفاعات شمال جاده اسلام‌آباد به قصرشیرین رفتند تا نیرو‌های موجود در آنجا را توجیه و ساماندهی کنند. این اقدامات باعث شد تا عقبه و راه فرار منافقین بسته شود. به این ترتیب آن‌ها هم در تنگه چهار زبر (تنگه مرصاد) و هم در عقبه‌شان که پاتاق بود، گیر افتادند و بسیاری‌شان به درک واصل شدند یا به اسارت درآمدند و باقی هم از کوه و کمر فرار کردند.

جانشینی تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) آخرین سمت سردار خالقی در جبهه بود، کلاً ایشان در طول دوران خدمت‌شان چه مسئولیت‌هایی داشتند؟
بعد از اینکه شهید موحد دانش از فرماندهی تیپ کنار رفت، در تهران یک خانه جانبازان تشکیل شد و ایشان مسئولیت این خانه را برعهده گرفت. اینجا هم باز آقای خالقی جانشین حاج علی بود. موقع عملیات هم که هر دو به جبهه می‌آمدند. بعد از شهادت حاج علیرضا موحد دانش و همان دوران جنگ، مرحوم خالقی یک مدتی فرمانده سپاه سقز شد. بعد به تهران آمد و جانشین طرح و عملیات سپاه منطقه ۱۰ کشوری شد. با تشکیل نیروی هوایی سپاه، ایشان به عنوان جانشین عملیات این نیرو انتخاب شدند. بعد از اتمام دفاع مقدس، مسئولیت عملیات نیروی هوایی را برعهده گرفت. در این جایگاه، مرحوم خالقی در طراحی عملیاتی و افزایش توان موشکی و بنیه دفاعی و همچنین تولید قدرت بازدارندگی بسیار مؤثر بودند. در نیروی هوایی ایشان مسئولیت پدافندهوایی را تجربه کرد و نهایتاً هم مسئول ستاد این نیرو شد. بعدها، چون ایشان تجربیات زیادی در مسائل بسیج داشتند، به عنوان مسئول عملیات نیروی مقاومت بسیج انتخاب شدند. در این سمت هم عملکرد خوبی داشتند و در تشکیل بسیج در اقصی نقاط ایران نقش مؤثری ایفا کرد. یک مدتی هم مسئولیت امنیت پرواز و سپاه فرودگاه‌های کشور را برعهده گرفتند. وقتی که وضعیت مجروحیت‌هایش شدت گرفت و به ناچار روی ولیچر نشست، مسئولیت کانون بازنشستگان سپاه را برعهده گرفت و نهایتاً هم که این اواخر، به عنوان مشاور فرمانده کل سپاه خدمت می‌کرد. ایشان اعتقاد داشت تا روزی که توان دارم باید کار کنم، اگر کار نکنم از بین می‌روم. با چنین روحیه‌ای تا همین دو ماه پیش همچنان سرکار می‌رفت و به عنوان مشاور سردار سلامی انجام وظیفه می‌کرد.

خصوصیات اخلاقی‌شان چطور بود؟ سمت‌هایی که داشتند باعث شده بود اخلاقشان عوض شود؟‌
می‌توانم بگویم حاج حسین یکی از خوش اخلاق‌ترین فرماندهان دفاع‌مقدس بود. وقتی مسئول عملیات نیروی هوایی شد، من جانشینش شدم. حتی جلوی بزرگ‌ترین افراد حرف حق را می‌زد، اما طوری بیان می‌کرد که به اصطلاح به طرف برنخورد و در عین حال حرفش را هم زده باشد. مرحوم خالقی همیشه از نیرو‌های کارآمد و توانمند در مجموعه‌اش استفاده می‌کرد و از بزرگ شدن کمی مجموعه جلوگیری می‌کرد. می‌گفت هر سازمانی نیاز به هرس دارد، به جای اینکه به کمیت نیروی مجموعه توجه کنیم، باید مراقب کیفیت آن باشیم. همین نگاهش به کیفی‌سازی باعث می‌شد تا مشکلاتی برایش ایجاد کنند، ولی او خالص و مخلص کارش را انجام می‌داد.

یک عکس از ایشان دیدم که روی ویلچر با شهید سلیمانی دیدار می‌کنند، از چه زمانی وضعیت جسمی مرحوم خالقی حاد شده بود؟
ایشان هفت الی هشت سال آخر را بر اثر عوارض مجروحیت‌هایش مجبور شده بود روی ویلچر بنشیند، اما هیچ وقت دست از تلاش برنمی‌داشت. تا دو یا سه ماه آخر عمرش هم سرکار می‌رفت و کنار سردار سلامی بود. من بار آخر یک روز قبل از فوت‌شان ایشان را در بیمارستان بقیه‌الله دیدم. پنج روز قبل از آن هم در منزل‌شان به ملاقاتش رفتم. صرفاً توانست احوالپرسی مختصری بکند و بعد چشم‌هایش را بست و نتوانست بیشتر صحبت کند. به جرئت می‌توانم بگویم حاجی در تمام عملیاتی که شرکت کرده بود یک زخمی برداشته بود. علاوه بر مجروحیت شیمیایی که واقعاً آزارش می‌داد، سر و صورت و دست و پا و شکم و هر جای بدنش را که فکرش را بکنید، ترکش یا زخمی از جنگ داشت. یکبار در عملیاتی ایشان مجروح نمی‌شود، دوستانش می‌گویند حاج حسین عجیب است که این بار مجروح نشدی. همان شب آقای خالقی را عقرب نیش می‌زند. ایشان به شوخی رو به بچه‌ها می‌گوید چشم نداشتید ببینید من یکبار مجروح نشدم! آنقدر گفتید تا عقرب نیشم زد... واقعا افرادی مثل حاج حسین خالقی نعمتی برای همه ما بودند. رفت پیش وزوایی، موحد دانش، حاج کاظم رستگار و همه دوستان شهیدی که در این سال‌ها دلتنگ‌شان بود.

 
 
 
خواندن 141 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...
cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family