در آستانه چهلمین روز حادثه تروریستی اهواز با مادران سه شهید این حادثه به نام‌های حسین ولایتی‌فر، محمدطا‌ها اقدامی و یونس پورجلو به گفت‌وگو نشستیم. شهدایی که اگرچه سال‌ها بعد از اتمام دفاع مقدس متولد شده بودند، اما درست در سالگرد همان روزی به شهادت رسیدند که دشمنان ایران اسلامی، جنگ هشت ساله را به کشورمان تحمیل کردند.

همسر شهید ساجدی گفت: در گنبد که بودیم همیشه منزل ما سنگ باران می‌شد. هاشم آقا می‌گفت که شما نگران نباشید اگر مساله‌ای هم باشد آن‌ها با من کار دارند نه با شما.

نیرو‌های کمیته در مأموریت‌های پرخطر جنگی، حضور پیدا می‌کردند. مثل حضور در عملیات بزرگ و مهم ازجمله عملیات کربلای 5 که نیرو‌های کمیته حضور مؤثری داشتند یا در عملیات مرصاد که باز از لحاظ کیفی کمیته‌ای‌ها جایگاه ویژه‌ای داشتند

چون درجه هاي ما با هم فرق مي كرد متوجه نمي شديم، اما دلش هميشه با مردم بود. نفراتي داشتيم كه بي تفاوت بودند و البته نفراتي هم دوآتشه و انقلابي بودند. ايشان يك انسان بسيار شريف و با سواد بود. درباره هر چيزي كه صحبت مي كرديم علم آن را داشت

من عارف را نمی‌بینم، ولی یادش همیشه هست و فکر می‌کنم او را دوباره خواهم دید. امید دارم که عارفم را به‌زودی ببینم. از هر کسی که به هر نوعی یاد پسرم و پدرش را زنده نگه دارد تشکر و دعایشان می‌کنم. هر کسی هر جایی یاد آقا عارف را کند دعا می‌کنم تا سلامت و عاقبت‌بخیر باشد

گاهی که فاصله بین دو عملیات زیاد می‌شد برخی رزمندگان که عموماً بسیجی و داوطلب بودند، می‌گفتند وقتی عملیات نیست ما در جبهه نمی‌مانیم تا از بیت‌المال هزینه بیشتری برای ما نشود. می‌گفتند ما می‌رویم خانه و هر وقت زمان عملیات شد برمی‌گردیم

نویسنده روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی می‌گوید: «سربلند» عنوان کتابی است که بدون روتوش شهید حججی را به مخاطب نشان می‌دهد هرچند برخی انتقاد می‌­کنند که چرا شهید حججی بدون روتوش روایت شده است.

محمد سعید شریف فرزندروحانی آزاده «محمدحسن شریف طبع»، در گفتگویی به مناسبت سالگرد پدرش، از مجاهدت‌ها و دلاوری‌های او که نقش مهمی را در ایستادگی رزمندگان در محاصر خرمشهر داشت، روایت کرد.

اردوگاه تکریت مختص اسرای مفقود بود. چون ما مفقود‌الاثر بودیم هیچ تماسی با هیچ کس نداشتیم. اگر هم کشته می‌شدیم در آن وضعیت کسی از زنده و مرده ما اطلاع پیدا نمی‌کرد. آنجا سلول‌های انفرادی بسیاری وجود داشت. چون ما افسر بودیم سعی می‌کردند از ما اطلاعات نظامی بگیرند. بچه‌ها مقاومت می‌کردند و به شدت مورد شکنجه قرار می‌گرفتند

برای شناسایی به سردخانه رفتیم. پدرم گلوی پسرش را که گلوله خورده بود بوسید و گفت: خوش به سعادتت که در راه امام حسین (ع) رفتی و شهید شدی. روحیه پدرم عالی بود. کسانی که آنجا بودند به ایشان تسلیت گفتند. پدرم گفت: تسلیت نگویید، شهادت تسلیت ندارد، تبریک دارد همه تبریک بگویید!

جهانبخش روحانی نژاد از کارمندان شرکت نفت که در سال 1359، دعوت محمدجواد تندگویان وزیر وقت نفت را برای آغاز به کار در پالایشگاه آبادان لبیک گفت. وی پس از عزیمت به آبادان به اسارت نیروهای بعثی درآمد و دیگر بازنگشت و فرزندش را در آرزوی دیدارش گذاشت.

همسر شهید «سید عیسی حسینی» گفت: ایشان سال 1382 کربلا رفت و از امام حسین (ع) شهادت طلب کرد. آرزویش پس از یازده سال برآورده شد.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...
cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...
cache/resized/f7feb7106320e4056d6f270bde631ff6.jpg
ماجرای فکر آوینی کتابی است با موضوع گفتارهایی در ...
cache/resized/9fbeadaffe6db7f248c99c58e4be83af.jpg
کتاب «همسایه حیدر» نوشته فاطمه ملکی با تحقیق بتول ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family