چند خاطره از خبرنگار لشکر خوبان از زبان مادر شهید مجید جباری شهیر

دوشنبه, 13 مرداد 1399 18:31 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

ظهر امروز و در آستانه ۱۷مرداد روز خبرنگار و نیز بزرگداشت چهلمین سالگرد دفاع مقدس، توفیق دیدار با خانواده شهید مجید جباری شهیر، از خبرنگاران و گزارشگران دفاع مقدس و حماسه پردازان لشکر همیشه پیروز عاشورا فراهم شد.

 

به گزارش خط هشت از تبریز،  سردار عباسقلیزاده، جانشین فرمانده سپاه عاشورا و مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس به همراه تنی چند از پیشکسوتان جهاد و شهادت و نیز مسئول بسیج رسانه آذربایجان شرقی حضور داشتند؛ مادر معزز و اعضای خانواده این شهید والامقام خاطراتی از برهه های مختلف زندگی شهید را نقل کردند که در نوع خود خواندنی و الهام بخش است.

مادر شهید نقل می‌کنند که در ایام مبارزات منتج به پیروزی انقلاب اسلامی و در یکی از نخستین شبهایی که حکومت نظامی اعلام شده بود و پدر شهید بخاطر کشت و کشتار بیرحمانه عوامل رژیم، در را قفل کرده بود تا بچه ها بیرون نروند، مجید روی پشت بام خانه رفت و شروع به فریاد الله اکبر و شعار دادن کرد و از پشت بام به کوچه پرید و هرطور شده رفت تا در مبارزات انقلاب اسلامی شرکت کند.

مادر می‌گوید مجید از اول هم اینطور روحیه ای داشت و از کارهای خدایی باز نمی ماند. جمله ای که خاطره اولین مداحی مجید در روضه خانگی مادرش را به یاد برادر می اندازد و البته وساطتش برای گرفتن رضایت پدر به عضویت برادر بزرگ‌تر در بسیج و سپاه و اعزام به جبهه.

برادر شهید خاطره ای را هم از خانواده یکی از شهدای تبریز نقل میکند که یک شب در ساعتهای نصفه شب مجید میهمان ناخوانده آنها برای ضبط برنامه رادیویی بود.

مادر بزرگوار شهید خاطره جالب دیگری هم نقل می کند. در سالهایی که ماموریت پاسداری مجید در سنگر صداوسیمای مرکز تبریز بعنوان مجری و گزارشگر متمرکز بود و حتی علاوه بر برنامه صدای پاسدار برنامه سیمای صنعت را هم اجرا می‌کرد؛ برخی زنان محله می‌گفتند مجید دیگر رزمنده نیست و به دنبال شهرت دنیا است که مجید وقتی این حرف‌ها را شنید گفت حتما با لباس پاسداری رفت و آمد میکنم تا همه بدانند تا آخر عمر بسیجی و رزمنده و عاشق شهادت هستم.

همان گونه که شهید مجید جباری شهیر در وصیت نامه خود نیز می‌نویسد که دیگر طاقت ندارم همرزمانم مجاهدانه جنگ کنند و من تنها دوربین و قلم بدست بگیرم و روایتگر این صحنه ها باشم.

پس یک دست دوربین و یک دست اسلحه گرفت و شهادت را در آغوش گرفت تا الگویی جاودانه باشد برای آنان که رسانه را سنگر خود در جبهه انقلاب اسلامی می‌دانند.

 

 

منبع: فارس

خواندن 608 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/5f0c2fde1443275108fe3c7784dd51dc.jpg
کتاب «خونین شهر تا خرمشهر» سه فصل دارد: فصل اول ...
cache/resized/ae368b4fe1dcf13bbe5dfb823cce4597.jpg
کتاب «مرزبانان عاشورایی» در مورد شهدای شهرستان ...
cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family