مادر شهید فرجوانی روایت کرد؛
طلب شفاعتی که به نجات شهید زنده ختم شد!مادر شهیدان فرجوانی و مبارز انقلابی روایتی از حضورش در سردخانه اهواز در روزهای دفاع مقدس را بیان کرده است.
خانم معتمدی مات و مبهوت پشت در سردخانه نشسته بود و ول کن ماجرا نبود
کشوی سردخانه را کشید بیرون. از بس که پارچهٔ روی شهید را به حالت التماس چنگ زد و حاجت و شفاعت طلبید، بهقول خودش پیچ بالای شکلات باز شد و صورت جوان پیدا شد. من به صورت شهید زل زدم و دست و پایم یخ کرد با صدایی لرزان گفتم: «خانوم معتمدی شهید زندهست.» او در حالی که آرامآرام اشک میریخت با صدایی ضعیف گفت: «میدونم. میدونم. شهیدان زندهاند الله اکبر.»
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.