خاطره اي از شهيد محمد حسن الله دادي

سه شنبه, 25 دی 1397 10:47 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

همرزم شهيد ؛ به دليل مجروحيت از ناحيه چشم، از نظر بينايي واقعاً مشکل داشت .همه بينايي او 30% بود. او مي گفت: بعضي وقت ها احساس مي کنم هيچ کدام از بچه ها سر ندارند!

 

به گزارش خط هشت از استان مركزي ؛ عزت الله عاشوري از همر زمان شهيد محمد حسن الله دادي به خاطره اي از اين شهيد بزرگوار پرداخت كه در زير آمده است .

قبل از عمليات والفجرهشت برادر بزرگوار سردار غلامرضا جعفري فرمانده لشکر فرمود: تا کناره اروند ـ که آب بود ـ توسط مهندسي رزمي با استفاده از پل هاي کوثر جاده احداث شود .قرار بود در 24 ساعت اوليه عمليات ـ که امکان راه سازي نيست ـ از اين جاده براي پشتيباني رزمندگان استفاده گردد.

براي اين که اطمينان پيدا نماييم فاصله بين جاده خاکي تا کنار اروند چند متر است. يک شب به اتفاق برادر حسن الله دادي که آن موقع مسئول طرح و عمليات لشکر بود ـ براي به دست آوردن متراژ اين فاصله به منطقه رفتيم. از نهر اول و دوم ـ چون جزر بود ـ به راحتي گذشتيم اما وقتي به نهر سوم رسيديم آب بالا آمده بود و نمي شد از روي نهر پريد, مجبور شديم از داخل آب عبور نماييم به نهر چهارم که رسيديم شهيد بزرگوار حاج حسن گفت: تو در همين کناره چهارم بمان، اين فاصله را خودم به تنهايي مي روم.

وقتي وارد نهر چهارم شد آب تا زير گلويش بالا آمد و به سختي از آن عبورکرد .زماني که وارد نيزارهاي اطراف رود شد ـ چون يک شب مهتابي بود ـ ديدم يک چيزي با سرعت از محلي که او بود عبور کرد چون روزهاي قبل از عمليات بود خيلي ناراحت شدم گفتم نکند توسط دشمن شناسايي شديم وقتي که ايشان برگشت قضيه را از او سوال کردم گفت: آن موجود گراز بود که به سرعت از کنار من رد شد از اين که دشمن متوجه ما نشده بود خيلي خوشحال شدم.

به دليل مجروحيت از ناحيه چشم، از نظر بينايي واقعاً مشکل داشت .همه بينايي او 30% بود. او مي گفت: بعضي وقت ها احساس مي کنم هيچ کدام از بچه ها سر ندارند! مي گفتيم :حاج حسن چطور؟ مي گفت: در چشمايم انحرافي ايجاد مي شود که همه ي بچه ها يک دفعه بي سر مي شوند.

وقتي که همه را بي سر مي بينم خودم وحشت مي کنم. وقتي که سرم را تکان مي دهم سرها دوباره به جاي اولش باز مي گردند. با اين وضعيت جسماني کارهايي را انجام مي داد که افراد سالم و قوي در انجام آن عاجز بودند .خصوصاً شب ها در منطقه عملياتي رانندگي با خودرو با چراغ خاموش که بسيار مشکل بود و اين نشانگر روح قوي و انگيزه الهي اين شهيد عزيز بود.

شادي روح شهداء صلوات.

 

 

منبع: بسیج

خواندن 967 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...
cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...
cache/resized/f7feb7106320e4056d6f270bde631ff6.jpg
ماجرای فکر آوینی کتابی است با موضوع گفتارهایی در ...
cache/resized/9fbeadaffe6db7f248c99c58e4be83af.jpg
کتاب «همسایه حیدر» نوشته فاطمه ملکی با تحقیق بتول ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family