معرفی شهید

معرفی شهید برات آزادی (آبدارلو)

چهارشنبه, 20 تیر 1397 07:58 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

زندگينامه: پنجم خرداد 1346 در روستای آبدارلو از توابع شهرستان اردبیل به دنیا آمد. پدرش عبدالله و مادرش سیاره نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. فرشباف بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.

.

زندگينامه: 

شهیدبرات آزادی

شهيد برات در پنجمين روز از خرداد ماه سال 1346 در اردبيل ديده به جهان گشود وي در يک خانواده 8 نفري بزرگ شد وپرورش يافت اوششمين فرزند خانواده بود پدرش عبدالله آزاد ومادرش سياره منتظر عليه هردو بيسواد بودند. درآن زمان که شهيد متولد شد پدرش به شغل کارگري اشتغال داشت بنابراين از همان اول وضع اقتصادي خانواده شهيد چندان خوب نبود. درموقع تولد شهيد بچه خوب وسالمي بود وهيچ گونه مشکلي نه قبل ازتولد ونه بعدا زتولد برايش بوجود نيامده بود.

پيش از تولد و در زمان تولد شهيد وضع اقتصادي خانواده نامناسب بود وحتي بعد از تولد وي نيز وضعشان بهتر نشد وتا سالها بعد از وي نيزوضعشان نامناسب بود.با توجه به وضعيت نامناسب خانواده شهيد به غير از مدرسه در هيچ جاي ديگري به آموزش مشغول نشده بود وفقط به مدرسه رفته بود. وي در آن سنين بچه زيرک وباهوشي بود در کوچه با بچه هاي همسالان خودش با خوبي ومهرباني بازي ميکرد وي درآن سنين به بازيهاي مثل قيش گوتي وتوپ بازي مي پرداخت و چون از همان اوايل کودکي آرام بودبنابراين هيچگونه دعوا و ناآرامي نداشت .

شهيد برات با همان وضعيت بد اقتصادي خانواده بزرگ مي شد تا اين که به سن 5-6 سالگي رسيد وي در آن سن بود که فهميد خانواده با مشکل فقر ونداري دست وپنجه نرم مي کند بنابراين به فکر کار کردن افتاد تا از اين طريق بتواند درمخارج خانواده کمک خرجي باشد. آنها از همان ابتدا درمحله معجز اردبيل ساکن بودند ودر همانجا ماندند و به جاي ديگر نقل مکان نکردند وقتي به هفت سالگي رسيد وي درمدرسه 15 خرداد ثبت نام نمودند اولين روزمدرسه اش را وي همراه با مادرش آغاز کرد و چون ديگر راه مدرسه نزديک بود خود به تنهايي به مدرسه مي رفت ومي آمد از همان ابتدا تکاليفش را خودش به تنهايي انجام مي داد وچون درخانواده قبل از اوفرد باسوادي وجودنداشت بنابراين بدون اتکا به ديگران به درس ومشقهايش مي رسيد.

در اين دوران نيز روابط شهيد با کودکان وهمبازي هاي خودش خوب بود وبا همه روابط صميمي ودوستانه داشت وي اصلاً اهل شلوغ وناآرامي نبود وبا همه به خوبي بازي مي کرد چون وضع مالي خانواده نامناسب بود بنابراين شهيد از همان ابتدا به جاي بازي بيشتر دوست داشت که کار بکند و پول دربياورد.

از آن زمان که 6-7 ساله بود به خاطر وضع نامناسب خانواده اش خيلي تلاش مي کرد طوري که در خانه فرش بافي مي کرد اگر حوصله اش سر مي رفت بستني مي فروخت چند تومان درآمدي که از راه بستني فروشي بدست آورده بود براي خانه وسايل از قبيل نان -تخم مرغ و غيره ميخريد ومي آورد از همان ابتدا بچه خوب ودرستکاري بود واصلاً به راههاي خلاف وخداي نکرده بد نرفت . شهيد برات کم کم با اين وضعيت بزرگ شد تا به سن 8-9 سالگي رسيد دراين سنين وي علاوه بر درس خواندن سرکار هم مي رفت يک وعده مدرسه مي رفت ويک وعده در خانه فرش بافي مي کرد واگر از اين کار خسته مي شد مي رفت و در بيرون از خانه بصورت دستي بستني فروشي مي کرد تا اين که به سن 12 سالگي رسيد خواست برود مدرسه راهنمايي او را در مدرسه راهنمايي رجب زاده نام نويسي کرديم وکلاس اول راهنمايي را درآنجا خواند بعد از کلاس اول راهنمايي ترک تحصيل نمود وديگر فقط فکرش پي کار کردن و پول درآوردن بود. علت ترک تحصيل وي وضعيت نامناسب خانواده اش بود از همان ده -دوازده سالگي رفتار او تغيير کرد وحال وهواي او عوض شد در ضمن کار کردن به مسجد و هيئت علاقمند شد ودر عزاداري و دسته هاي عزاداري امام حسين شرکت مي کرد از همان بچگي وموقعي که هنوز 10 ساله هم نشده بود به نماز خواندن علاقه داشت طوري که در پشت سر پدر ومادرش مي ايستاد ونماز مي خواند وبعد از آن براي خواندن نماز به مسجد آقا مي رفت ودر آنجا اقامه نماز مي کرد درآن دوران نيز بيشتر اوقات فراغت خود را به جاي بازي وتفريح در سرکار مي گذراند وبه غير از کار کردن به فعاليتهاي مذهبي وشرکت در هيئتها مي پرداخت .با همه اهل خانواده بويژه با والدين خودش روابط خيلي خوبي داشت درکارهاي خانه کمک نمي کرد چون اکثر وقتش رابه بافتن فرش مي گذراند واگر وقت بيکاري گير مي آورد مي رفت وبستني فروشي مي کرد با خويشاوندان وهمسايگان نيز رابطه خوبي داشت بطوريکه بعد ازشهادت و همسايگان بيشتر از خانواده ناراحت شدند وخيلي برايش گريه وزاري کردند وقتي يک همسايه اي چيزي مي خواست بدور از چشم پدرومادر به آنها مي داد که مبادا ناراحت بشوند خيلي دل رحم ومهربان بود ودوست نداشت باعث آزار واذيت کسي بشود.

با صالح نوري والله شکر کريمي دوست بود که هر دو آنها نيز مانند خود وي به شهادت رسيدند و جه اشتراک آنها در عقايد مذهبي و ديني شان بود وچون آنها نيز به جبهه وجنگ علاقمند بودند با آنها دوست شده بود درخانواده بيشتر از همه به پدر ومادرش احترام مي گذاشت وپدرش را از همه بيشتر دوست داشت.

يک روز به دور از چشم همه رفته بود جبهه وآمده بود بار دوم که مي خواست برود (برادر شهيد) وي را يواشکي تعقيب کرده بود وديده بود که رفت در ايستگاه سرعين به پادگان سپاه تا از آنجا اعزام شود چون بار اول که رفته بود جبهه به برادرش که گفتيم رفته جبهه باور نکرد بنابراين بار دوم آن کار را کرده بود وديده بود که او واقعاً دارد به جبهه مي رود.

از همان زمان که جنگ شروع شد به فکر جبهه رفتن افتاد مي گفت که بايد بروم زمان جنگ است کشورمان ودينمان درخطر است بنابراين بصورت داوطلب وبيسيجي اعزام شد. ودرآن سنين بيشتر اوقات فراغت خود را به رفتن مساجد -حضور در جبهه وشرکت در هيئتهامي گذراند از اولش سخت کوش وپر تلاش بود هنگام روبه رو شدن با مشکلات به خدا توکل مي کرد وسعي مي کرد تا آن مشکل را حل نمايد. سه ماه بود که رفته بود جبهه يکبار به مرخصي آمد به او گفتم که مادر جان مي خواهم تو را نامزد کنم گفت نه مادر جان بايد جنگ تمام شود بعد الان وقت فکر کردن به آن چيزها نيست مي گفت اين جنگ بر ما تحميل شده ما بايد در برابر دشمنان ايستادگي کنيم ونگذاريم خاک وطنمان به دست دشمنان بيفتد.

به همين خاطر به فکر جبهه وجنگ افتاد ورفت وبصورت داوطلب اعزام شد به جبهه در زمان جنگ در زمنيه هاي مختلف فعاليت مي کرد.

توصيه اش فقط برپا داشتن نماز- دين داري وخداپرستي بود شهادت بي شک مانند هر مرگ که عزيزي را از بين ما مي برد جگر ما را سوزاند وتا قيامت داغدارمان کرد ولي چون درراه خاک دين واسلام بود آن تسکيني براي قلب ما مي شود همه دوستان آشنايان همسايگان بر مهرباني ومظلوميت او گريه مي کردند وبرايش ناراحت بودند.

در تمام اين خصايص اخلاقي زيبا به شهيد برات حاکم بود بيشتر از همه مسلمان بودنش ودينداري اش زبان زد خاص وعام بود.

بالاخره شهيد برات آزادی بعد از 3 سال خدمت در جبهه در تاريخ 28/7/1362 در منطقه مريوان بر اثر اصابت گلوله ازناحيه گردن به شهادت رسيد آن موقعي که روي تانک خودي ايستاده بود ه هلي کوپترهاي عراقي بمباران مي کنند و وي براثر اصابت گلوله هاي هلی کوپتر به شهادت مي رسد . مزار وي در گلزار شهداي غريبان اردبيل مي باشد.

روحش شاد ويادش گرامي باد

وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
افتخار بر رزمندگان که جبهه های نبرد را با مناجات خویش عطر آگین نموده اند. امام خمینی
ان الذین امنوا والذین هاجروا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمه الله والله غفور الرحیم
به درستی که آنان که ایمان آورده اند وکسانی که مهاجرت و جهاد کردند در راه خدا ، آنان امیدوارند به رحمت پروردگار و خداوند بخشنده و مهران است.
با سلام به آقا امام زمان امید مستضعفان و مظلومان عالم ونائب بر حق و نور چشم مسلمین امام امت خمینی بت شکن و با سلام و درود به امت شهید پرور و مقاوم همچون بنیان مرصوص ملت ایران و با سلام به حضور خانواده عزیزم اینجانب برات آزادی خیر کلمه ای را بعنوان تکلیف شرعی عرض می نمایم شهادت در مکتب خونین اسلام آزاد شدن است از اسارت ماده و رفتن به عالمی جاودان و روحانی است
شهادت سعادتی است عظیم که نصیب بندگان خاص پروردگار می گردد و دری از درهای بهشت است که هر کس از آن وارد شود به رحمت ابدی پروردگار می رسد.
امت الهی ما نیز ارزش این نعمت بزرگ الهی را دانسته اند و در راه خدا مشتاقانه با آغوش باز از آن استقبال می کنند و هر فرد ایرانی همیشه در دل آرزوی شهادت را دارد و این همان سلاحی است که ابر قدرتها در مقابل آن محکوم به شکست و نابودی هستند و ملت ما تا این فرهنگ غنی و نجات بخش را که از حسین به ما ارث رسیده است تعقیب کنند هیچ قدرتی قدرت غلبه بر ما نخواهد داشت .
(ان تنصرکم الله فلا غالب لکم) اگر شما را یاری کند کسی نمیتواند بر شما غالب آید گریه نکنند زیرا دشمنان اسلام اگر ملت ما را غمگین ببیند خوشحال می شوند و خیال می کنند که ما از فدا کردن عزیزانمان ناراحت می شویم ولی آنان بدانند که امام ما به شما پدر و مادرهای شهدا درس مقاومت داده اند آنجا که می گویند ما همه عزیزانمان را فدای اسلام خواهیم کرد.
بار پروردگارا عاجزانه از تو می خواهم که گناهان این بنده رو سیاه را به لطف وکرم خود ببخشی.
والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته.

خواندن 1254 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/5f0c2fde1443275108fe3c7784dd51dc.jpg
کتاب «خونین شهر تا خرمشهر» سه فصل دارد: فصل اول ...
cache/resized/ae368b4fe1dcf13bbe5dfb823cce4597.jpg
کتاب «مرزبانان عاشورایی» در مورد شهدای شهرستان ...
cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family