شهید

میر جعفر خراسانی مقدم

شنبه, 23 تیر 1397 12:13 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

مير داود و پروين زوج جواني از ديار مقدس اردبيلي بودند که با کار و تلاش ، چرخه ي زندگي را مي گرداندند . اين زوج جوان تحصيل کرده ، بعد از گذر ايام صاحب فرزندي شدند که زندگي شان را رونق بخشيد

 

زندگينامه: 

شهید میر جعفر خراسانی مقدم

مير داود و پروين زوج جواني از ديار مقدس اردبيلي بودند که با کار و تلاش ، چرخه ي زندگي را مي گرداندند . اين زوج جوان تحصيل کرده ، بعد از گذر ايام صاحب فرزندي شدند که زندگي شان را رونق بخشيد

روزها به همين منوال مي گذشت و مير داود که جزء اصناف بود به کارش ادامه مي داد و پروين به نگهداري فرزندش مي پرداخت تا اينکه سال هزار و سيصد و سي و شش فرا رسيد و دومين ستاره درخشان مير داود و پروين چشم به جهان گشود .

جعفر پسر آرامي بود که ازيتي براي کسي نداشت و در کمال آرامش بزرگ مي شد . روزها سپري مي شد ند و پدر ، فعاليتش را روز به روز بيشتر کرده بود تا مخارج خانواده اش را تأمين کند و محتاج کسي نباشد .

وقتي جعفر به 6 سالگي رسيد به همراه پدر ، به دبستان کمال اردبيل رفت تا اولين پله هاي علم را از آنجا بپيمايد و روز بروز از نظر علمي ترقي کند .

جعفر از همان روزهاي آغازين با شوق و اشتياق فراوان به يادگيري پرداخت تا جاييکه ميان همکلاسي هايش ، شهره شده بود او بعد از فراغت از مدرسه ، در کوچه با همکلاسيانش به توپ بازي مي پرداخت و مادر نيز دور ادور او را زير نظر مي گرفت تا مبادا مشکلي پيش بیاید.

پدر نيز چون به ورزش علاقه ي زيادي داشت ، هميشه از پيشنهاد ورزش و کوهنوردي پسرش استقبال مي کرد و به همراه او به کوهنوردي مي پرداخت

او با تمام دوران ابتدايي ، اينکه در آن زمان مقطع راهنمايي نبود  ، وارد دبيرستان صفوي شد تا تحصيلاتش را به حدّ اعلا برساند جعفر در کنار درس ، در کار آجر فروشي به پدرش کمک مي کرد تا احساس تنهايي نکند .

تقريباً کلاس چهارم متوسطه بود که بعلت حضور بيشتر دوستانش در مدرسه ي کسري ، او نيز به اين مدرسه انتقال يافت تا در کنار ساير دوستانش به درسش ادامه دهد .

جعفر روزبروز اخلاقش عوض مي شد و به دين و مذهب ، علاقه ي زيادي نشان مي داد تا اينکه ، حدوداً در آخرين سال دبيرستان يعني کلاس ششم متوسطه از لحاظ اخلاق و رفتار به اوج تغييراتش رسيده بود و گهگاهي نيز به خانه دير مي رفت و هنگام ورود به منزل نيز ، کتابهاي غير درسي فراواني از جمله کتب آيت ا... مطهري-مفتح و رساله هاي مجتهدين و برخي اخبار و احاديث را در قالب جزوات به همراه خود حمل مي کرد تا در اوقات فراقت به مطالعه ي آنها بپردازد

جعفر بارشد فکري زيادي که داشت به همراه دوستانش در مسجد اعظم جمع مي شدند و به کار هاي سياسي نسبت به انقلاب اسلامي مي پرداختند بطوريکه به همه ي دوستانش در اين زمينه ، ارتباط تنگاتنگي داشت و هميشه در هنگام عصبانيت ، با رفتاري احترام آميز با آنها برخورد مي کرد تا مبادا کاري انجام دهد که بعداً پشيماني به بار بياورد

جعفر در همان دوران تحصيل ، دوره ي چريکي را با تشويق آقاي قرايتي آموخته بود و براي هميشه ، آن مجاهدت ها را براي خود خط مشي قرار داده بود.

تا اينکه روز هاي انقلاب فرارسيد . و جعفر که بي نهايت براي ورود امام خميني به ايران ، لحظه شماري مي کرد براي استقبال به فرودگاه رفت و با جان و دل به اولين سخنراني امام گوش فرا داد و حتي در ماشيني که حامل امام بود سوار شد تا در نگهداري امام با جان دل تلاش کند تا مبادا احد الناسي به وي سؤ قصد کند .

بالاخره با همه ي موانعي که بر سر راهش بود توانست ديپلم رياضي اش را بدست آورد و تقريباً سال 1980 ميلادي بود که جعفر به عضويت سازمان فتح فلسطين در آمد و در سال  58 بود که براي آموزش دوره ي چريکي به مدّت يارده ماه ،به لبنان اعزام شد .

ايام جنگ بود و جعفر ، تازه از لبنان بازگشته بود که با پنج نفر وارد خانه شد و پدرش را خوشحال کرد چرا که آنها احساس مي کردند فرزندشان چند روزي را در کنار آنها مي ماند ولي جعفر گفت : مادر جان ، من فقط امشب ، مهمان شما هستم چرا که خوزستان در خطر است و بايد ميهنمان را از سلطه ي بيگانگان پاک کنيم و بعد از اين کار است که مي توانم با آرامش در کنار شما بمانم

مادر که مي ديد پسرش به سن ازدواج رسيده ، از پسرش خواست تا اجازه بدهد ، دختر خاله اش را برايش نامزد کند ولي جعفر در پاسخ گفت : نه مادر جان ، تفنگم عروس ، سنگرم حجله و فرماندهم آهنگ من است و تا اين جنگ ادامه دارد ، اسلحه بر زمين نمي گذارم و گلوله هاي رگبار مسلسل را همچون نقل و نبات عروس ميدانم . پس اجازه بدهيد تا از مملکت و نا موس دفاع کنم و اگر بميرم که شهيد مي شوم و اگر بمانم ، پيروزمندانه عروسي مي کنم

جعفر که جوان فرز و چابکي بود به همراه شهيد چمران به نبرد مي پرداخت ، او در يگان جنگهاي نا منظم چريکي تحت فرماندهي شهيد چمران به نبرد مي پرداخت روزها به تندی می گذشت و جعفر تازه با روحیه و شجاعت بی مثالش شهره عام و خاص بود.تا اينکه بالاخره ، بيست و چهارم ارديبهشت ماه سال 1360 فرا رسيد

جعفر که باز مثل هميشه براي شناسايي به منطقه ي دهلويه ي سوسنگرد رفته بود . شباهنگام بعد از اتمام شناسايي ، وقتي در حال برگشت از شناسایی بود ، ناگهان مرد دلير و شجاع جبهه ها توسط گلوله ي کلت کمري دشمن هدف قرار گرفت و تير دشمن بر قلب غيرتمندش که به عشق وطن مي تپيد اصابت کرد و او را به فيض رفيع شهادت رساند و در آن لحظه بود که قلبش آرام گرفت و روح ملکوتي اش در حرم امن الهي آسود . جعفر که حضرت ابوالفضل را الگوي خود قرار داده بود با غيرت به نبرد پرداخت و در اوج غيرت و عظمت به شهادت نايل آمد و جانش را در راه وطن هديه کرد . پيکر پاک جعفر را در گلذار شهداي بهشت فاطمه به خاک سپردند تا قسمتي از گلزار به وجود شهيد جعفر مزيّن شود

خواندن 1170 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/5f0c2fde1443275108fe3c7784dd51dc.jpg
کتاب «خونین شهر تا خرمشهر» سه فصل دارد: فصل اول ...
cache/resized/ae368b4fe1dcf13bbe5dfb823cce4597.jpg
کتاب «مرزبانان عاشورایی» در مورد شهدای شهرستان ...
cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family