شهید

رحمت اله اجاقی

شنبه, 23 تیر 1397 11:38 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

شهید رحمت اله اجاقي فرزند رشيد مسلم اجاقي تاريخ 7/12/1339 در شهر اردبيل ديده به جهان گشود . پدر ومادر شهيد که از سالها پيش آرزوي داشتن فرزند پسر را داشتند با عنايت پروردگار صاحب فرزند پسر شدند و اسم او را به بنا به فرموده يکي از سادات محل رحمت اله نهادند.

 

زندگينامه: 

شهید رحمت اله اجاقي فرزند رشيد مسلم اجاقي تاريخ 7/12/1339 در شهر اردبيل ديده به جهان گشود . پدر ومادر شهيد که از سالها پيش آرزوي داشتن فرزند پسر را داشتند با عنايت پروردگار صاحب فرزند پسر شدند و اسم او را به بنا به فرموده يکي از سادات محل رحمت اله نهادند." که همانا رحمت خداوندي بود براي خانواده اش و همانا رحمتي براي تمام ايران.

ايشان اولين فرزند از يک خانواده نه نفري مي باشند

خانم ستاره اجاقي (مادر شهيد) با تمام فراز ونشيبهاي زندگي با توجه به اينکه سواد قرآني داشتند, در پرتو تعاليم اسلامي کمر همت به تربيت فرزندان صالح بست و در اين راه از جان خود مايه گذاشت, به طوري که از تمام علايق شخصي خود گذشت و تمام جواني خود را در اين راه گذاشت. به دليل مشغله زياد زندگي اين بانوي بزرگوار فرصت تحصيل پيدا نکرده است .مسلم اجاقي ، پدر شهيد در زمان تولد شهيد به کار قنادي مشغول بود.ايشان با تلاش فراواني سعي داشتند که نان حلال بر سفره خانواده بياورند,خانواده آنها زندگي آبرومندي داشتند.

البته در هنگام تهيه اين مطالب پدر شهيد به رحمت خدا رفته اند و اين مطالب حاصل مصاحبه با مادر شهيد است.

آقاي مسلم اوجاقي هنگامي که شهيد دو ساله بود احساس کرد نمي تواند با شغل فعلي چرخ زندگي را بچرخاند. بدان جهت شغل خود را عوض کرد وبه کار بزازي(پارچه فروشي )روي آورد. ايشان با اين تدبير درست توانست وضعت معيشتي خانواده را بهبود ببخشد.

شهيد ، کودکي آرام بودند که اگر صفت مظلوميت را بر آن بنهيم گزاف نگفته ايم چرا که اين صفت را از رفتار شهيد در قبال بچه هاي هم سن و سالش مي بينيم و اين خبر از آگاهي شهيد به خشوع از همان دوران کودکي دارد نه عقب نشيني در مقابل ظالم .  شهيد اهل شيطنت و بازي نبود ، کودکي بود آرام ، اهل ورزش و تفريح نبود ولي اهل  مطالعه بود. به طوري که وقتي يکي از آشنايان نزديک  آنها از سفر مي آمد براي شهيد کتاب سوغاتي مي آورد.

مادر شهيد خاطره ئ جالبي را از دوران کودکي شهيد چنين نقل مي کند:

رحمت اله به عمه خود بسيار علاقه داشت,ولي بخاطر اينکه عمه وي در روستاي آقچه کندي(روستاي زادگاه پدر ومادرشهيد)زندگي مي کرد و خانواده ما در اردبيل ساکن بود,بدان جهت ايشان عمه خود را خيلي کم مي ديد. يک روز رحمت اله بهانه عمه اش را گرفت و گفت خيلي دلش براي او تنگ شده.من به او گفتم که فعلا زمستان است و روستاي عمه ات خيلي دور است وانشاالله در يک فرصت مناسب باهم براي ديدن ايشان خواهيم رفت. ولي رحمت الله قبول نکرد و بدون اطلاع ما در آن سرما و کولاک سوار بر شتر شده و خود را به روستاي عمه اش رسانده بود .ما بعد از چهار روز اين موضوع را فهميديم.

شهيد رحمت اله اجاقي مقطع ابتدائي را درسال 1346شروع کرد(نام مدرسه وي در خاطر والدينش نمانده است) ايشان از همان روزهاي اول مدرسه که با پدر بزرگوارشان به مدرسه مي رفتند. بعد از تعطيلي با پدرش به مغازه پارچه فروشي مي رفته اند و آن جا به پدرشان کمک مي کرده است. در آن زمان اوائل انقلاب دولت وقت بعضي از اجناس رابه صورت سهميه بين مردم توزيع مي کرد. چون پدر شهيد از کاسبان خوشنام بود ,بدان جهت توزيع اجناس سهميه برعهده پدر شهيد بود. برادر شهيددر اين باره مي گويد: رحمت اله در اين کار به پدرم کمک مي کردو با نهايت دقت هنگام توزيع اجناس بين مردم عدالت را رعايت مي کرد و هرگز بين مردم عادي وآشنايان تبعيض  قائل نمي شد.اين رفتار پسرم  با توجه به سن و سال کم اش باعث شگفتي من مي شد.

 با توجه به سخنان برادر شهيد وضعيت تحصيلي شهيد در دوران تحصيلي ابتدايي متوسط بود . ايشان مقطع تحصيلي ابتدائي را در سال 1353به پايان رسانيد و در هما ن سال تحصيلات راهنمائي را شروع کرد(متاسفانه تمام مدارک تحصيلي شهيد از بين رفته است و والدين اش هم هيچ گونه اطلاعاتي از نام مدارس شهيد به ما ندادند) به گفته يکي از دوستان شهيد(اسدالله), با توجه به علاقه زيادي که رحمت اله به قرآن و کتابهاي مذهبي داشت بدان جهت زبان عربي را از مرحوم شيخ سعيد ياد گرفت به طوري که کاملا" به اين زبان مسلط شد و مي توانستند به راحتي عربي صحبت کنند. ايشان به خواندن کتابهاي مذهبي علاقه داشتند و سعي مي کرد احکام شرعي را در حد توان به ديگران بياموزد. اين امر خودشان دهنده بزرگواري شهيد است که وقت خود را براي اين امور صرف کرده و کمتر براي تفريحات ديگر اقدام مي کردند.

شهيد قبل از انقلاب  با پدرش  و برادرش  در اردبيل  در مبارزات  عليه  رژيم  طاغوت  شرکت   مي کردند.

شهيد تحصيلات دانشگاهي نداشتند شايد به دليل اينکه حضور مستقيم در خطوط جبهه را واجب تر مي دانسته اند بدان جهت در هنگام تحصيل در کلاس سوم نظري ترک تحصيل کردند.

ايشان  در برخورد با مشکلات سعي داشتند که خود حلال مشکلات باشد و اگر از عهده اين کار بر نمي آمد دست به دامان پدر مي بردند. پدري که زندگيش با زندگي فرزند دلبندش گره خورده بود. چنان چه بعد از شهادتش نتوانست به وصيت شهيد که در مورد صبر پس از شهادتش توصيه کرده بود پايبند باشد و حسرت و اندوه از دست دادن او  را مي کشيد.  نمي دانم شايد هم صبور بود و اين ناراحتي ها چيز طبيعي باشد.

چنان چه از وصيت شهيد مي فهميم ايشان آرزويي نداشتند جز رسيدن به مقام شهادت و اگر آرزويي جز اين داشتند به کسي نگفته اند. ايشان بسيار در فکر دفاع از ميهن بود و چون قبل از جنگ زياد به پايگاه رفته و با فرهنگ شهادت آشنايي داشتند,در اوايل جنگ تحميلي پدر وبرادر بزرگتر شهيد در جبهه حضور داشتندو شهيد رحمت اله اجاقي هم در پشت جبهه مسئول تدارکات و توزيع غذا ووسائل مورد نياز بسيجيان بود ولي دلش با اين کار راضي نبود وبالا خره خودش نيز به پدر وبرادرش درجبهه پيوست..ايشان  داوطلبانه از طرف سپاه به عنوان بسيجي رزمنده بسيجي به جبهه اعزام شدند.

مادرشهيدمي گويد:رحمت اله هر وقت از جبهه برمي گشت باخواندن اين شعر وارد خانه مي شد"عراق ياندي گلمدي   بابام يوباندي گلمدي"بعد مي خنديد

برادر شهيد در مورد اعزام رحمت اله به جبهه خاطره اي را به اين صورت نقل مي کند:

پدر در هرسال عيد نوروز را به مشهد مي رفت . من در غياب پدر کارهاي مربوط به مغازه را انجام مي دادم.به برادرم گفتم ا:امسال تو مغازه را اداره کن ,من مي خواهم به جبهه اعزام شوم.ولي رحمت اله به من گفت:برادر جان حالا ديگر نوبت من است که به جبهه بروم واين دفعه ديگر برنخواهم گشت. مثل اينکه برادرم اطمينان داشت که شهيد خواهد شد.رحمت اله روز قبل از شهادت دربين رزمندگان تفسير قرآن مي  کردند(ايشان چون به زبان عربي مسلط بودند بدان جهت با تفسير قرآن آشنايي کامل داشتند)در اين هنگام کاغذي از جيب شهيد مي افتد.دوست شهيد مي پرسداين کاغذ چيست؟رحمت اله در پاسخ مي گويد:اين وصيت نامه من است ,من فردا شهيد خواهم شد.

آقاي اکبر صبور همرزم شهيد خاطرهايي را درمورد شهادت رحمت اله چنين نقل مي کند:

در سال1365 لشکگر31عاشوادرآن طرف اروندرود مقري داشت,من هم درآنجابودم.يکي از رزمندگان با صداي بلند فرياد زد:"رحمت,رحمت"رحمت را آوردند.در اين موقع يک آمبولانس که گل مالي شده بود ومخصوص تردد در خط مقدم بود در کنار خاک ريز پارک شد.در آمبولانس را باز کردم و ديدم که جنازه رحمت را در دو تا کيسه جمع کرده بودند.بعدها متوجه شدم که در خط مقدم دوتا خمپاره 60 در کنارش منفجر شده و پيکر اورا تکه تکه کرده است. در همين حين سردار مصطفي اکبري به من گفت:جنازه شهيد با اين وضعيت ممکن است به دست خانواده اش نرسد.درخواست کرد من جنازه را به ستاد معراج شهداتحويل دهم.جنازه را در قايق قرار داديم واز اروندرود به طرف ايران آورديم.من جنازه را بامشخصات تحويل ستاد معراج دادم.شهيد در آنجا کفن شد و به اردبيل انتقال داده شد.از شهيد اجاقي نامه اي به دستم رسيد.من باخواندن نامه متوجه شدم که شهيد به خاطر رضاي خداواطاعت از فرمان ولايت فقيه و   همچنين به دليل   غيور بودن نمي توانست نظاره گر حمله وهجوم بيگانگان به وطنمان باشد.درمقابل اين توطئه هااحساس مسئوليت کردوبدون هيچ چشمداشتي با نيت پاک براي چندين بار به جبهه اعزام شد ودر نهايت به آن صورت به شهادت رسيد.

شهيد رحمت اله اجاقي در لشگر 31 عاشورا به عنوان آرپي جي زن به دفاع از تماميت ارضي ميهن عزيزمان ايران پرداختند.

شهيد رحمت اله اجاقي در تاريخ 03/03/1365 در منطقه عملياتي فاو کنار اروند رود در هنگام در گيري با دشمن بعثي بر اثر اصابت ترکش و سوختگي شديد ناشي از اصابت ترکش  خمپاره در پنجمين بار اعزام به جبهه به درجه رفيع شهادت نائل آمد ,که هر صاحبدلي را وا مي دارد که بانديشد به سوختن پروانه در کنار شمع.

پيکرمطهرآن شهيد گرامي درگلزار بهشت فاطمه به خاک سپردشده است....................................                                                                                      

   روحش شاد و يادش گرامي باد

خواندن 1075 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/5f0c2fde1443275108fe3c7784dd51dc.jpg
کتاب «خونین شهر تا خرمشهر» سه فصل دارد: فصل اول ...
cache/resized/ae368b4fe1dcf13bbe5dfb823cce4597.jpg
کتاب «مرزبانان عاشورایی» در مورد شهدای شهرستان ...
cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family