شهید

لطف اله اسدی

چهارشنبه, 20 تیر 1397 12:24 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

شهید لطف اله اسدی فرزند علی اکبر در بیست و ششمین روز بهمن ماه سال 1311 در روستای ده بیگلو از توابع شهرستان مشگین شهر در خانواده ای مذهبی و با ایمان چشم به جهان هستی گشود وی که اولین فرزند خانواده 7 نفری بود

 

زندگينامه: 

شهید لطف اله اسدی
شهید لطف اله اسدی فرزند علی اکبر در بیست و ششمین روز بهمن ماه سال 1311 در روستای ده بیگلو از توابع شهرستان مشگین شهر در خانواده ای مذهبی و با ایمان چشم به جهان هستی گشود وی که اولین فرزند خانواده 7 نفری بود به هنگام تولد برکت وجودش خانه علی اکبر را در آن سردی هوا گرم و روشن ساخت تا خانواده اسدی از نعمت فرزند برخوردار باشند .پدرش علی اکبر به خاطر عشق به خدا نامش را لطف اله نهاد چرا که مقصودش بر این بود که خداوند به این خانواده لطف بی پایان عطا کرده است به راستی که این  چنین شد.
5 ساله بود که قرآن را در محضر یکی از بزرگان روستا یاد گرفت آنقدر علاقه به یاد گرفتن داشت که علاوه بر کلاسش تلاش می نمود که هر روزه هر آن چه را که آموخته بود تکرار کند و روانترباشد .هنوز به مدرسه نرفته بود که خواندن و نوشتن آموخت و اذان را در صفحه ای نوشته بود و با خط خودش به دیوار خانه چسبانده بود .علاقه خاصی به نقاشی داشت بدون اجازه از پدر و مادرش زیاد در بیرون بازی نمی کرد.
به علت فقر مالی و نداشتن امکانات در روستا به مدرسه نرفت امّا خلق و خوی علی (ع) را الگو قرار داده که رابطه ای ناگسستنی با مسجد داشت و رثای اهل بیت ومداحی عاشقانه بهره می برد و هر روز به سبز کردن زندگی فکر می کرد . با اینکه کوچک بود در کار کشاورزی و دامداری یار و یاور و مددکار پدرش شد و گوسفند ها را به چراگاه می بردو در جهت تأمین آسایش خانواده تلاش می نمود.15 سال داشت که پدرش را از دست داد و مسئولیت خانواده را بر عهده گرفت با تمام توان جای خالی پدر را برای خانواده پری مي کرد از انجام تلاش مثبت بیشتر لذت می برد و در زندگی قانع بود همیشه لبخند می زد و آن را چاره ساز هر مشکلی می دانست . برای زندگیش هدف داشت زیاد به گذشته فکر نمی کرد به همه محبت می نمود و از این طریق آرامش بدست می آورد. صله ارحام را بسیار دوست می داشت شعارش این بود که عبادت به جز خدمت به خلق نیست اهل مودت و دوستی بود سالمندان را بسیار دوست می داشت با دردمندان همدلی می کرد هر چیزی را که برای خودش می خواست آن را برای دیگران نیز می خواست آزار و اذیتش به دیگران نمی رسید.به بزرگترها بیشتر احترام می گذاشت در همه کارها با بزرگتر ها مشورت می نمود و همیشه توصیه می نمود که در هر کاری به بزرگترها احترام کنید چرا که آنها  ریشه ما هستند.
در آن زمان که صدای انقلاب از هر طرف به گوش می رسید لطف اله نیز بیکار نمی نشست در گرد همایی های مذهبی شرکت می نمود همیشه از ارزش های اسلامی دفاع می کرد و دفاع از ناموس را یک وظیفه قانونی می دانست در تظاهرات و پخش اعلامیه های حضرت امام شرکت می نمود . در بحبوحه جنگ مکانیکی یاد را  گرفت تا بتواند در جبهه ماشین های رزمندگان را درست کند تا بدون هیچ معطلی با دشمن بجنگد.
در همین زمان به اصرار خانواده در تاریخ 4/8/1339 در سن 28 سالگی با خانم گل قید که زنی پاکدامن و مؤمن بود زندگی مشترکی را آغاز کردند و بعد به عنوان بسیجی به جبهه رفت و به عنوان مکانیک مشغول خدمت شد .
همسر گرامی شهید نقل می کند:در مدت 27 سال که با هم زندگی کردیم صاحب 1 دختر و 5 پسر بودیم زندگی ما شیرین و فراموش نشدنی بود به همدیگر بسیار محبت می نمودیم با اینکه وضعیت زندگیمان زیاد خوب نبود امّا چون روزی حلال بر سفره مان بود راضی بودیم .آروزیش شهادت بود که در آخرین باری که آمده بود به خانواده اش وصیت می کند که بعد از شهادت من ناراحت نشوید مانند حضرت زینب (س) مقاوم باشید که دنیا جای ماندن نیست خوشا به حال آنان که با عزّت از این دنیا روانه آن دنیا می شوند.به فرزندش موسی نگاه می کند و می گوید روزی خواهد رسید که تو به پدرت افتخار خواهی کرد همین طور هم شد.
فرزند گرامی شهید نقل می کند :پدرم همیشه شبها دیر می خوابید یک بار از خواب بیدار شدم تا ببینم که چکار می کند دیدم آنقدر گریه کرد که که از خودش نیز خبر ندارد با حالتی متواضع به نماز شب ایستاده بود خلوتش را بهم نزدم وقتی تمام کرد پرسیدم مناجاتت با گریه و زاری همراه بود خندید و گفت:
مردان خدا پرده پندار دریدند                                 یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
در حالی که تبسمی داشت گفت بعد از شهادت ما همه چیز را خواهی فهمید .
سرانجام سرنوشت بسیجی دلاور که مدتها می جنگید در تاریخ 9/11/1366در سن 55 سالگی در تبریز پادگان شهید قاضی طباطبایی در اثر حوادث غیر مترقبه به شهادت رسید و پیکر پاکش در روستای زادگاهش ده ده بیگلو به خاک سپرده شد.
                                                                      روحش شاد و راهش پر رهرو باد

خواندن 1140 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/5f0c2fde1443275108fe3c7784dd51dc.jpg
کتاب «خونین شهر تا خرمشهر» سه فصل دارد: فصل اول ...
cache/resized/ae368b4fe1dcf13bbe5dfb823cce4597.jpg
کتاب «مرزبانان عاشورایی» در مورد شهدای شهرستان ...
cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family