شهید

یونس نیکنام

چهارشنبه, 20 تیر 1397 12:20 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

صدای گریه های کودکی سکوت زمستان را شکست،صدایی که از سرازیری محله سرچشمه گرمی به سوی دور دستها جاری شد،سرما را از تب و تاب انداخت صدای گریه های کودک نورسیده ای که بی اعتنا به سوز زمستان متولد شده بود،صدایی که از آنسوی دیوارهای خانه غلامعلی می آمد،

 

زندگينامه: 

شهیدیونس نیکنام
نام:یونس
نام خانوادگی:نیکنام
تاریخ تولد:22/10/1344
تاریخ شهادت:14/10/1363
محل شهادت:جزیره مجنون
صدای گریه های کودکی سکوت زمستان را شکست،صدایی که از سرازیری محله سرچشمه گرمی به سوی دور دستها جاری شد،سرما را از تب و تاب انداخت صدای گریه های کودک نورسیده ای که بی اعتنا به سوز زمستان متولد شده بود،صدایی که از آنسوی دیوارهای خانه غلامعلی می آمد،خانه ای که حالا مالامال از شادی و سرور شده بود، دل کارگر جوان به لطف خدا قرص و محکم بود،اگرچه زمستان بود و دستانش تهی اما سرشار از امید و ایمان به لطف و رحمت خداوند بود،بیست و دومین روز از دی ماه سال 1344  روز میلاد «یونس» بود در خانه ای مملو از عشق و ارادت به اهل بیت عصمت و طهارت،خانه ای که به همت کارگر پاک طینتی بنا شده بود تا مامن پرورش قهرمانی شود که در تاریخ سرچشمه،گرمی و ایران جاودانه شود.
یونس کودکی آرام و مهربان بود،به سیاق کودکی،با بچه های همسایه در بازی های کودکانه همدم می شد اما نماز خواندن و روزه گرفتن اش در سن هشت سالگی هیچ نشانی از کودکی و خردسالی نداشت،چندان که پدر را متحیر می سازد به گونه ای که دست با دامان روحانی محله می شود و از ایشان از سر نمازخوانی و روزه گرفن یونس در هشت سالگی می پرسد.
هفت ساله بود که پدر او را با کیف و لباسی نو روانه دبستان خواجه نصیر گرمی می کند،هنوز ده سالش تمام نشده بود که یونس در سال سوم ابتدائی ترک تحصیل می کند به دلایلی که هنوز برای کسی معلوم نیست چراکه او از یک سو خوب درس می خواند و از سوی دیگر کار خاصی هم انجام نمی دهد.
از کودکی مهربان و مودب بود،همواره در کارهای خانواده به مادر و خواهرانش کمک می کرد،جدا از اینکه با اعضای خانواده رابطه خوبی داشت همسایه ها و اقوام نیز از یونس رضایت داشتند،چرا که مودب بود و اگر کسی به کمک او نیاز داشت بی هیچ منتی انجام می داد.
کودکی اش در کنار بازی های کودکانه با بچه محله هایش در سرچشمه سپری شد دوست صمیمی و نزدیک اش در این سالها پسر حاج بدیر،صمید بود،آنها علاوه بر اینکه در بازی های کودکانه یار و یاور هم بودند دوستان مسجدی نیز بودند.
محرم که می شد صمید و یونس به همراه دیگر بچه های سرچشمه در مسجد غریبان گرمی فعالیت های خود را در خدمت گزاری به عزاداران حسینی آغاز می کردند.انقلاب که شد فعالیت ها مسجدی و مذهبی یونس بیشتر شد او که از کودکی نسبت به انجام تکالیف دینی اش حساس بود با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام و تشکیل حکومتی اسلامی شیفته امام و آرمانهای مقدس اش شد.
با تشکیل بسیج به فرمان امام یونس نیز علیرغم سن و سال کم اش به بسیج پیوست و فعالیت های خود در کنار دوستش صمید آغاز کرد.
روزها از پی هم می گذشت و هر روز اخبار تازه ای از جبهه ها می رسید،دشمن بعثی با پشتیبانی استکبار جهانی ایران و انقلاب اسلامی نو پایش را هدف تجاوز خود ساخته بود؛یونس اگرچه سن و سال زیادی نداشت اما به اهمیت و ضرورت حضور در جبهه و جهاد در راه خدا واقف بود این بود که بعد از اتمام دوره آموزش نظامی در بسیج اردبیل عزم جهاد کرد.
یونس در یک روز پاییزی از سال 1363 با خانواده اش وداع کرد و با گام های مصمم رو به سوی محل اعزام نهاد،با توجه به اینکه دوره آموزش نظامی را پیشتر طی کرده بود از همان ابتدا به مناطق عملیاتی جنوب اعزام شد.
یونس رفت تا با آن سن وسال کم اش در کنار بزرگانی چون حاج مهدی باکری در مقابل تجاوزات دشمن مقابله کند،رزمندگان اسلام دشمن متجاوز را تا آنسوی خاک عراق و تا جزیره مجنون عقب رانده بودند،دشمن زبون که یارای رویاروی با رزمندگان اسلام را نداشت با توسل به تجهیزاتی که استکبار و اربابان جهان خوارش در اختیار او گذاشته بودند رزمندگان اسلام را زیر سنگین آتش خمپاره گرفته بود،صدای انفجار خمپاره ها زمین را به لرزه در می آورد،اروند را به تلاطم می کشید اما هیچ رسوخی دردل دریایی یونس نداشت،عشق به امام و شهادت در راه اسلام هر آنچه از جنس نیستی و ترس بود را برای رزمندگان اسلام از معنی انداخته بود،خمپاره اصابت می کرد و صدای تکبیر ها بلندتر و بلندتر می شد،ناگهان یونس افتاد،صدای تکبیری بلند شد،شهیدی دیگر به خونش غلتید،سن و سال زیادی نداشت اما بسیجی بود،سن وسال مهم نبود،او در آستانه هفده سالگی جواز حضور در سرزمین اولیای خدا را کسب کرده بود،پیکر مطهرش را به زادگاهش گرمی منتقل کردند،کسی را جرات آن نبود که این خبر را به غلامعلی برساند،همه خوب می دانستند که غلامعلی تا چه اندازه سومین فرزندش را دوست دارد او همیشه می گفت که یونس با بقیه متفاوت است،مردها همه به او نگاه می کردند،شیج مهدی مانده بود که خبر شهادت یونس را چگونه به او بدهد،غلامعلی پیش دستی کرد،می دانم که به گرمی شهید آورده اند،می دانم که پسر من است،یونس من است،همه منتظر بودند که داد و فریاد راه بیاندازد،گریه کند و در فراق فرزند دلبندش از خود بی خود شود اما او هیچ نگفت و سرش را مردانه بالا گرفت و به داشتن فرزند دلاوری چون یونس افتخار کرد،در راه خدا به شهادت رسیده و هیچ سعادتی برتر و بالاتر از این نیست هنوز پنج پسر دیگر دارم ،آنها نیز باید به جبهه بروند و سنگر برادرشان را خالی نگذراند،او چنان با شور و حرارت سخن می گفت که تعجب همگان را برانگیخته بود،او پدر شهید یونس نیکنام بود،پیکر مطهر یونس را در حالیکه پدر پیشاپیش مردان با افتخار حرکت می کرد به طرف گلزار شهدای امام حسین (ع) گرمی حرکت دادند.
روحش شاد و راهش مستدام باد

خواندن 1117 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/5f0c2fde1443275108fe3c7784dd51dc.jpg
کتاب «خونین شهر تا خرمشهر» سه فصل دارد: فصل اول ...
cache/resized/ae368b4fe1dcf13bbe5dfb823cce4597.jpg
کتاب «مرزبانان عاشورایی» در مورد شهدای شهرستان ...
cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family