به گزارش خط هشت، آرامش و طمأنینه خاصی از ایمانی که در قلبش بود، در چشمهایش هویدا میشد. شهید علی تجلایی، با آن چهره مهربان و دوستداشتنی از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس بود که بارها در قالب یک رزمنده گمنام به خط میزد و خودش را آماده انجام هرکاری میکرد. دامنه مجاهدتها و مبارزات شهید تجلایی از افغانستان تا سوسنگرد و هورالعظیم است. در هر جبههای که حاضر میشد خستگیناپذیر و بدون وقفه کار میکرد و از چیزی باکی نداشت. عاشق شهادت بود و شهادت در راه خدا و اعتلای اسلام را بزرگترین آرزویش میدانست.
نیروهای شوروی که به افغانستان حمله کردند، نیروهای این کشور انسجام چندانی جهت مبارزه با دشمنشان نداشتند. تجربه آنها در جنگ زیاد نبود و نمیدانستند چطور باید مقابل دشمن بایستند. شهید تجلایی در چنین شرایطی برای کمک به مردم افغانستان به این کشور رفت و اولین مرکز آموزش فرماندهی مجاهدان افغانستانی را در این کشور تأسیس کرد. در افغانستان، حدود ۳۰۰ نفر از مجاهدین افغانی که اغلب سطح علمی بالایی داشتند، زیر نظر تجلایی آموزش دیدند.
شروع جنگ تحمیلی علی جوان، شجاع و باانگیزه را به ایران کشاند تا این بار در خاک کشورش با دشمن متجاوز بجنگد. با گذشتن چند ماه از شروع جنگ در شهر تبریز همهجا حرف فرماندهای شجاع به نام علی تجلایی است. سختگیری او در آموزش به حدی بود که در میان نیروها به «علی رگبار» معروف بود. همه به تجلایی مثل یک قهرمان نگاه میکردند و میدانستند شجاعت و درایتش در جبهه کارگر میافتد. تجلایی بلافاصله پس از ورود به ایران، راهی جبهههای جنوب شد و در نبردهای دهلاویه شرکت جست و پس از آن در حماسه سوسنگرد، حضور فعالی داشت. نبرد در سوسنگرد اوج دلاوری و هوش و ذکاوت این فرمانده جوان تبریزی بود.
فرماندهی و مدیریت نیروها توسط شهید تجلایی در آبان سال ۵۹ یکی از حماسههای ماندگار در تاریخ دفاع مقدس است. شهید تجلایی مدافعان داخل شهر را در گروههای ۹ نفره سازماندهی کرد و به هر یک جیره جنگی و غذایی آنها را داد تا در ورودیهای شهر مستقر شوند. ۳۵۰ نفر رزمنده در عملیاتی، چهار شبانهروز بدون آب، غذا، مهمات، سنگر، اسلحه و «بیسیم» در برابر ارتشی با در اختیار داشتن توان رزمی و زرهی بسیار بالا مقاومت کردند. در آن شرایط نامناسب و لحظههای پایانی و حساس فرماندهی، مدیریت و شجاعت شهید علی تجلایی بود که موجب شد مدافعان شهر در برابر آتش بیامان دشمن ایستادگی کنند. شهید تجلایی در جریان دفاع از شهر مجروح و در بیمارستان بستری شد. ایمان، خلوص و تواضع شهید علی تجلایی باعث شده بود تا هرگاه لقب فرمانده به ایشان داده میشد بلافاصله میگفت خدمتگزار هستم و به عنوان بسیجی آمدهام تا خدمت کنم.
در عملیات خیبر نیز شرکت کرد. پس از آن مسئولیت طرح قرارگاه خاتم الانبیا (ص) به وى واگذار شد. چند روز قبل از اینکه عملیات بدر شروع شود، همسرش خطاب به شوهرش میگوید: «به او گفتم محال است شما را بگذارند به جلو بروید.» گفت: «این بار با اجازه بسیجیها به عملیات مىروم.» گفتم: «حالا چرا لباسهاى سوسنگرد را با خود مىبرید؟» با لحن خاصى گفت: «میخواهم حالا که پیش خدا مىروم بگویم، خدایا اینها جاى گلوله است. بالاخره ما هم در جبهه بودهایم.»
على تجلایى، صبحدم روز ۲۹ بهمن ۱۳۶۳ عازم جبهه شد و قبل از حرکت همسرش را به حضرت زهرا (س) قسم داد و حلالیت طلبید. قبل از عملیات بدر به یکى از همرزمانش گفت که دیگر نمیخواهد پشت بیسیم بنشیند و میخواهد همچون یک بسیجى گمنام در عملیات شرکت کند. او همچون یک بسیجى گمنام همراه سایر بسیجیان راهى خط مقدم شد. سایر نیروها تصور میکردند شهید تجلایی به خاطر مسائل امنیتى با شکل و شمایل یک بسیجى ساده براى ارزیابى کیفیت نیروها یا به خاطر یکسرى مسائل محرمانه در خط مقدم حضور یافته است غافل از اینکه او آمده بود تا مثل یک بسیجى در عملیات شرکت کند. على تجلایى ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ در شرق دجله طى عملیات بدر به شهادت رسید و جنازه او در منطقه شرق دجله باقى ماند و تاکنون مفقود است.
منبع: روزنامه جوان
نیروهای شوروی که به افغانستان حمله کردند، نیروهای این کشور انسجام چندانی جهت مبارزه با دشمنشان نداشتند. تجربه آنها در جنگ زیاد نبود و نمیدانستند چطور باید مقابل دشمن بایستند. شهید تجلایی در چنین شرایطی برای کمک به مردم افغانستان به این کشور رفت و اولین مرکز آموزش فرماندهی مجاهدان افغانستانی را در این کشور تأسیس کرد. در افغانستان، حدود ۳۰۰ نفر از مجاهدین افغانی که اغلب سطح علمی بالایی داشتند، زیر نظر تجلایی آموزش دیدند.
شروع جنگ تحمیلی علی جوان، شجاع و باانگیزه را به ایران کشاند تا این بار در خاک کشورش با دشمن متجاوز بجنگد. با گذشتن چند ماه از شروع جنگ در شهر تبریز همهجا حرف فرماندهای شجاع به نام علی تجلایی است. سختگیری او در آموزش به حدی بود که در میان نیروها به «علی رگبار» معروف بود. همه به تجلایی مثل یک قهرمان نگاه میکردند و میدانستند شجاعت و درایتش در جبهه کارگر میافتد. تجلایی بلافاصله پس از ورود به ایران، راهی جبهههای جنوب شد و در نبردهای دهلاویه شرکت جست و پس از آن در حماسه سوسنگرد، حضور فعالی داشت. نبرد در سوسنگرد اوج دلاوری و هوش و ذکاوت این فرمانده جوان تبریزی بود.
فرماندهی و مدیریت نیروها توسط شهید تجلایی در آبان سال ۵۹ یکی از حماسههای ماندگار در تاریخ دفاع مقدس است. شهید تجلایی مدافعان داخل شهر را در گروههای ۹ نفره سازماندهی کرد و به هر یک جیره جنگی و غذایی آنها را داد تا در ورودیهای شهر مستقر شوند. ۳۵۰ نفر رزمنده در عملیاتی، چهار شبانهروز بدون آب، غذا، مهمات، سنگر، اسلحه و «بیسیم» در برابر ارتشی با در اختیار داشتن توان رزمی و زرهی بسیار بالا مقاومت کردند. در آن شرایط نامناسب و لحظههای پایانی و حساس فرماندهی، مدیریت و شجاعت شهید علی تجلایی بود که موجب شد مدافعان شهر در برابر آتش بیامان دشمن ایستادگی کنند. شهید تجلایی در جریان دفاع از شهر مجروح و در بیمارستان بستری شد. ایمان، خلوص و تواضع شهید علی تجلایی باعث شده بود تا هرگاه لقب فرمانده به ایشان داده میشد بلافاصله میگفت خدمتگزار هستم و به عنوان بسیجی آمدهام تا خدمت کنم.
در عملیات خیبر نیز شرکت کرد. پس از آن مسئولیت طرح قرارگاه خاتم الانبیا (ص) به وى واگذار شد. چند روز قبل از اینکه عملیات بدر شروع شود، همسرش خطاب به شوهرش میگوید: «به او گفتم محال است شما را بگذارند به جلو بروید.» گفت: «این بار با اجازه بسیجیها به عملیات مىروم.» گفتم: «حالا چرا لباسهاى سوسنگرد را با خود مىبرید؟» با لحن خاصى گفت: «میخواهم حالا که پیش خدا مىروم بگویم، خدایا اینها جاى گلوله است. بالاخره ما هم در جبهه بودهایم.»
على تجلایى، صبحدم روز ۲۹ بهمن ۱۳۶۳ عازم جبهه شد و قبل از حرکت همسرش را به حضرت زهرا (س) قسم داد و حلالیت طلبید. قبل از عملیات بدر به یکى از همرزمانش گفت که دیگر نمیخواهد پشت بیسیم بنشیند و میخواهد همچون یک بسیجى گمنام در عملیات شرکت کند. او همچون یک بسیجى گمنام همراه سایر بسیجیان راهى خط مقدم شد. سایر نیروها تصور میکردند شهید تجلایی به خاطر مسائل امنیتى با شکل و شمایل یک بسیجى ساده براى ارزیابى کیفیت نیروها یا به خاطر یکسرى مسائل محرمانه در خط مقدم حضور یافته است غافل از اینکه او آمده بود تا مثل یک بسیجى در عملیات شرکت کند. على تجلایى ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ در شرق دجله طى عملیات بدر به شهادت رسید و جنازه او در منطقه شرق دجله باقى ماند و تاکنون مفقود است.