روایتی از برادران شهید حسینعلی و محمد‌علی رستمیان که در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسیدند

شهادت در اروند سهم دو برادر روستایی شد

شنبه, 22 بهمن 1401 15:24 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

خانواده رستمیان دو شهید تقدیم کرده است؛ شهیدان محمد‌علی و حسینعلی رستمیان؛ برادرانی که در عملیات والفجر ۸ در روز‌های حماسه‌آفرینی مجاهدان خدا در اروندرود دوشادوش هم بودند و هر دو در این عملیات به شهادت رسیدند، اما پیکر محمد‌علی خیلی زود به خانه بازگشت تا مادر و پدر بتوانند داغ دوری و دلتنگی‌شان از مفقودالاثری حسینعلی را در جوار پیکر تازه از اروند رسیده محمدعلی تسلی بخشند. پیکر حسینعلی ۱۰ سال بعد تفحص و در کنار برادر و همرزمش به خاک سپرده شد. آنچه در پی می‌آید روایتی است از دو شهید عملیات والفجر ۸ شهید حسینعلی و محمد‌علی رستمیان.

 

زاده روستای تویه دروار
به گزارش خط هشت، حسینعلی و محمد‌علی هر دو متولد روستای تویه دروار دامغان بودند. محمد‌علی متولد سال‌۱۳۴۵ و شهید حسینعلی متولد سال‌۱۳۴۷. آن‌ها در خانواده‌ای روستایی و مؤمن پرورش پیدا کردند و همین زیربنای تقویت ریشه‌های دینی مذهبی آن‌ها را بیش از هم‌سن‌و‌سالان‌شان فراهم کرد. این دو برادر در میان خانه‌ای روستایی قد کشیدند که مهربانی و سادگی اصلی‌ترین شاخصه اهل خانه‌شان بود. پدر و مادر روستایی‌شان، اما از میان زمین کشاورزی و کار در مزرعه، قوت حلال خانه را تأمین می‌کردند تا نکند عاقبت بچه‌های خانه به بیراهه کشیده شود. آنقدر بر این امر پایبند بودند که نهایتاً مدال افتخار شهادت محمد‌علی و حسینعلی بر تارک خانواده نشست و هر دو در یک عملیات آسمانی شدند.
طلبه حوزه علمیه!
حسینعلی در همان روستا به مدرسه رفت و بزرگ شد. از همان دوران کودکی به فرامین اسلام علاقه نشان می‌داد و همین باعث شد او به سمت‌وسوی مذهبی‌شدن گام بردارد. هر چه بزرگ‌تر می‌شد، علاقه او به مباحث دینی و قرآنی هم بیشتر می‌شد. همین علاقه و شوق بود که او را بعد از اتمام دوره راهنمایی، به مدرسه علمیه حاج فتحعلی بیک دامغان کشاند تا به تحصیل علوم دینی بپردازد. حسینعلی سال‌۱۳۶۰ وارد حوزه علمیه شد. تحصیل او در مدرسه علمیه همزمان بود با آغاز جنگ تحمیلی بعث علیه کشورمان. همه اتفاقات و خبر تجاوز صدام به خاک کشور باعث شد تا حسینعلی هم با وجود سن کم، تصمیم بگیرد تحصیل را در این اوضاع و احوال با حضور در صحنه عمل همراه سازد، بنابراین به بسیج رفت و از این طریق چندین مرحله به جبهه اعزام شد و سرانجام در تاریخ ۲۱ بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی والفجر ۸ مفقودالاثر شد.
دو برادر، دو همرزم
محمد‌علی با مسئولیت مخابرات گروهان پیاده در عملیات والفجر ۸ حضور داشت. هر دو برادر در این عملیات به شهادت رسیدند، اما این خبر شهادت محمد‌علی بود که به خانه رسید و همه اهل خانه را مهیای استقبال از پیکر او کرد. محمد‌علی در سن ۱۹ سالگی به شهادت رسیده بود. پدر و مادر که از شهادت حسینعلی خبر نداشتند و به انتظار حضورش برای تشییع جنازه محمدعلی بودند، از اینکه چرا حسینعلی برای تشییع جنازه برادر نیامده ناراحت بودند، اما طولی نکشید که خبر شهادت و مفقودالاثری حسینعلی هم به گوش خانواده رسید. آری شهید حسینعلی غواص والفجر ۸ بود و خیلی دیرتر از برادرش به خانه بازگشت تا رسم بزرگی و کوچکی را هم رعایت کرده باشد.
۱۰ سال چشم‌انتظاری
خانواده ۱۰ سالی از او بی‌خبر بودند و روز‌های چشم‌انتظاری‌شان را در کنار مزار محمد‌علی سپری کردند. مادر سال‌ها بر مزار محمد‌علی نه تنها برای محمد‌علی بلکه برای دلتنگی و دوری حسینعلی هم گریست، اما نهایتاً مرداد ماه سال‌۱۳۷۴ استخوان و پلاک حسینعلی هم تفحص و به زادگاهش برگردانده و طی تشییع باشکوهی در کنار برادر شهیدش در روستای تویه دروار دامغان به خاک سپرده شد. همرزم شهید حسینعلی رستمیان در گوشه‌ای از خاطرات روز‌های جهادش می‌گوید: «بعد از ساعت‌ها آموزش غواصی نیمه‌شب جهت استراحت به مقر برمی‌گشتند و نیرو‌ها از شدت خستگی هر کدام در گوشـه‌ای بـه خواب می‌رفتند، اما ایشان را دیدم که وضو گرفته و مشغول نماز شب شدند و در یکی از سجده‌ها از شدت خستگی به خواب رفتند.»
در بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهید حسینعلی می‌خوانیم:
پیامی که به شما امت شهیدپرور دارم، می‌خواهم که همیشه در خط اسلام باشید و حرکت در خط اسلام میسر نیست مگر با اطاعت و پیروی از روحانیت مؤمن و انقلابی. باید در اطاعت و پیروی از ولی امر کوشا باشیم و تمامی فرامین گهربار او را مو‌به‌مو اجرا کنیم.‌ای عزیزان! با هوا‌های نفسانی خود مبارزه کنید تا موفق و خوشبخت شوید، بدانید که امروز من رفتم و فردا شما هم خواهید آمد. این دو روز دنیا و این زر و زیور شما را فریب ندهد. باهم متحد باشید و برای اسلام خدمت کنید.»
وصیت‌نامه شهید محمد‌علی رستمیان:
«.. عزیزان بدانید که من راهی را که انتخاب کرده‌ام با آگاهی کامل بوده و برای یاری اسلام و پاسخ دادن به ندای هل من ناصر حسین زمان‌مان بوده است و در این راه از خدا خواسته‌ام که مرگ مرا شهادت قرار دهد. دوست ندارم در بستر بمیرم و شهادت بهترین و بزرگ‌ترین آرزوی شخصی خودم است که ان‌شاءالله خداوند هم این خواسته مرا و دعایم را اجابت کند...».

 
 
 

منبع: روزنامه جوان

خواندن 191 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...
cache/resized/63c3fafe42b7e5bc226584a02494afd7.jpg
کتاب «کانال پنجم» مجموعه خاطرات جانباز دفاع مقدس ...
cache/resized/669598a0446a1fa471909d62cdaecc5a.jpg
کتاب «صدقه یادم رفت» زندگی‌نامه و خاطرات سردار ...
cache/resized/36f0b73acd70e5bbbe7e9931e1854b38.jpg
بعضی از زن‌های جهادی خوزستان چندین شهید تقدیم ...
cache/resized/1394b05dc2b6e8a5cca087b66a029622.jpg
«یاقوت سرخ» عنوان کتابی است که در آن، زندگی نامه ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family