نحوه شهادت عبدالحسین همتیان

چهارشنبه, 16 فروردين 1402 16:04 اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

احساس مسئولیت و دلسوزی بود هر روز کامل تر می شد و سپس مسئولیت های خویش را با قلبی مملو از عشق به انقلاب و اسلام انجام می داد.

به گزارش خط هشت؛ شهید عبدالحسین همتیان 27 مرداد 1340 در خانواده ای متوسط و متدین در سمنان چشم به جهان گشود و در همانجا دوره ابتدایی را گذراند و تا کلاس دوم راهنمایی را خواند و از این رو که علاقه زیادی به کار عملی داشت به تعمیرگاه ایران ناسیونال به مکانیکی رفت و به مدت 4 سال در آنجا بود و با مزد ناچیز کار می کرد و از زمره کسانی بود که طمع کار و تلاش طاقت فرسا را چشیده و رنج محرومان را به خوبی لمس کرده بود و در دوران انقلاب با جو خاصی که بر جامعه حکمفرما بود با حضور در جلسات مذهبی مکتب سیاسی او شکل گرفت و از این رو شب همراه دیگر برادران به پاسداری از محل می پرداخت.  

                
شرحی درمورد نحوه شهادت:

عبدالحسین خود را داوطلبانه در ماه اردیبهشت سال 59 برای خدمت سربازی معرفی کرد و به مدت سه ماه در نوده برای آموزش و سپس از آنجا به موچش کردستان و تا هلتوشان اعزام شد. از خصوصات بارز وی تواضع ـ احساس مسئولیت و دلسوزی بود هر روز کامل تر می شد و سپس مسئولیت های خویش را با قلبی مملو از عشق به انقلاب و اسلام انجام می داد.

رزمنده دلاور در روز 28 شهریور به همراه چند تن از برادران پاسدار و سرباز در کردستان هنگامیکه می روند غذا بیاورند و همچنین به خانواده های خود تلفن بزنند در بین راه این مزدوران به برادران ما که در ماشین بودند حمله می کنند که این برادران و همچنین شهید همتیان با اسلحه های خود مقاومت می کنند.

وی اولین شهیدی است که از این مزدوران تیر خورد، این شهید بود که در آخرین لحظات زندگی خود می گوید لوازمم را به خانواده ام بدهید و به پدر و مادرم بگویید که ناراحت نباشند من راه خود را رفتم و به هدفم که شهادت بود رسیدم من دیگر شهیدم.

 

آخرین دیدار شهید:

شهید همتیان 20 روز قبل از شهادتش به سمنان آمده بود و به مدت دو روزی که در آنجا بود به همه دوستان و آشنایان سر زده بود و از همه خداحافظی کرده و از بعضی ها حلالیت خواسته بود و در موقع رفتن به مادر خود گفته بود که مادر همه ما باید شربت شهادت را بنوشیم و برویم همه ما باید جان برکف آماده باشیم چون اینها در کردستان به هیچ کس و هیچ چیز رحم نمی کنند و حال آنکه این ما هستیم که به بعضی از آنها رحم می کنیم چون گاهی اوقات بعضی از آنها یه بچه در دست و در دست دیگر اسلحه دارند ولی ما به خاطر آن بچه ای که در بغل آنهاست به آنها رحم می کنیم ولی آنها اصلاً رحم نمی کنند و ندارند خدایا خودت ریشه آنها راقطع کن.

 

 

منبع: شهدای فراجا

خواندن 113 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

یادداشت

فرهنگ و هنر

cache/resized/76a3aad68c216dd1787d4ab16b31d77a.jpg
کتاب «پسران آقا سید» مروری بر زندگی حجت الاسلام ...
cache/resized/6403f7a99392cc7cbd6bf9fa15b7ccbe.jpg
کتاب «پوتین‌های خاکی» در موضوع تاریخ شفاهی و ...
cache/resized/5f0c2fde1443275108fe3c7784dd51dc.jpg
کتاب «خونین شهر تا خرمشهر» سه فصل دارد: فصل اول ...
cache/resized/ae368b4fe1dcf13bbe5dfb823cce4597.jpg
کتاب «مرزبانان عاشورایی» در مورد شهدای شهرستان ...
cache/resized/566bf99eb90c7928abcb494fb4bef3f6.jpg
فقط کافی‌ست این کتاب را انتخاب کنی.‌ کتابی که ...
cache/resized/10d9dc457f21601ad63f8a048f0872df.jpg
«نخل‌های بی‌سر» نوشته قاسمعلی فراست در سال۱۳۶۱ ...
cache/resized/e74448b873f603a4f42ec58e33f82fff.jpg
کتاب «با نوای نینوا» زندگینامه و خاطرات مداحان ...
cache/resized/5294b821324a5882cbb7dd0ac62a340a.jpg
کتاب «اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است» مجموعه ...

مجوزها

Template Settings

Color

For each color, the params below will give default values
Black Blue Brow Green Cyan

Body

Background Color
Text Color
Layout Style
Patterns for Boxed Version
Select menu
Google Font
Body Font-size
Body Font-family